در دنیای امروز، پیوند عمیقی بین دانش و ثروت در نظام اقتصادی حاکم وجود دارد. این ارتباط صرفاً به علوم فنی محدود نمیشود، بلکه شامل علوم انسانی نیز میشود. در عصر اقتصاد بازار، برخورداری از مزایای اقتصادی تنها با دانش فنی امکانپذیر نیست، بلکه نیازمند به کارگیری تمام ابعاد وجودی انسان است.
به عبارتی دیگر، در نظام اقتصادی حاکم، داشتن دانش فنی به تنهایی برای رسیدن به ثروت کافی نیست. انسان به عنوان موجودی با شعور و تفکر وارد عرصه کسب درآمد میشود. در گذشته، فقط علومی مانند ریاضیات، پزشکی، مهندسی، مکانیک یا فیزیک میتوانستند به عنوان راهی برای کسب ثروت از طریق راهاندازی بنگاههای تولیدی عمل کنند. اما با گذشت زمان، علومی مانند روانشناسی، تاریخ، جامعهشناسی، اقتصاد و مردمشناسی نیز به عنوان عناصر موثر در کسب ثروت شناخته شدند. به این ترتیب، پیوند دانش و ثروت روز به روز محکمتر شد.
در کنار مالکیت خصوصی که به عنوان منبع اصلی ثروت شناخته میشد، دانش به عنوان رقیبی نوظهور در عرصه کسب ثروت وارد شد. به همین دلیل، بنگاههایی شکل گرفتند که از ترکیب مالکیت خصوصی و حاملان دانش شکل میگرفتند.
در چنین شرایطی، مالکیت خصوصی تنها منشاء ثروت نبود. دانش و اطلاعات به عنوان شریک جدید مالکیت خصوصی، پا به عرصه اقتصاد گذاشت. پیش از ظهور نظام اقتصادی حاکم، فقط مالکیت خصوصی پایه و اساس کسب ثروت، سود، درآمد و اجاره بود. اما حاملان دانش، حتی اگر از مالکیت خصوصی محروم بودند، با عرضه دانش خود میتوانستند ثروت کسب کنند و مالکیت خصوصی را برای خود فراهم کنند.
در اقتصاد کنونی چه کسانی ثروتمند می شوند؟
دوران تسلط مطلق مالکیت خصوصی به عنوان منبع اصلی کسب درآمد رو به افول است و دانش به طور کلی، حتی فلسفه دانی، به مزیت تبدیل شده است. علم در فرآیند ثروتآفرینی در این نظام اقتصادی مشارکت میکند. در این عصر، فقر معنی خود را از دست میدهد، زیرا هر کس که از مالکیت خصوصی محروم است، میتواند با تلاش و سختی، با مطالعه و اندیشه به دانش مجهز شده و با بکارگیری آن، درآمد و ثروت کسب کند. بنابراین، در این نظام اقتصادی، افراد فقیر، کسانی هستند که نسبت به کسب دانش تنبلی میکنند و برای رسیدن به ثروت از طریق دانش تلاش نمیکنند. به عبارت دیگر، عادت به تفریح و تنآسایی فرصت مطالعه و تحقیق را از آنها میگیرد و چاره ای جز تسلیم شدن به فقر ندارند.
در نظام اقتصادی حاکم، کسی که تلاش میکند، فقیر نمیماند. این یک موهبت بیسابقه در طول تاریخ است. فقیر ماندن نتیجه سرنوشت محتوم نیست، بلکه فرد خود فقر را برخود تحمیل میکند، زیرا حوصله کسب دانش و آگاهی و اطلاعات را ندارد. این نظام اقتصادی اساساً فقر را برچیده و گدایی را عملی زشت و دون شان انسان دانسته است. در عصر اقتصاد کنونی، مالکیت خصوصی و دانش به طور مشترک ثروت ایجاد میکنند و راه برای کسانی که از مالکیت خصوصی برخوردار نیستند، باز است تا با کسب دانش، درآمد و ثروت کسب کنند. بنابراین، این نظام اقتصادی سفله پرور نیست و با انسانهای ضعیف و بیچاره سازگار نیست.
دانش رهبر تولید و تجارت
امروزه دانش رهبر تولید و تجارت و خدمات است و سرمایه بدون دانش محکوم به تلف شدن است. بنابراین، میتوان گفت جنگ واقعی در این نظام اقتصادی بین دانشمندان و همه گروههای اجتماعی است. یعنی علم در کنار سرمایه، موجب کسب ثروت میشود. به عبارتی دیگر، علم موتور این نظام اقتصادی شده است، بنابراین هر کس که بیشتر میداند، از ثروت بیشتری برخوردار میشود. به این ترتیب، ثروت ها به جیب عدهای سرمایهدار عالم یا علمائی که با سرمایهداران همکاری میکنند، میرود. از این تاریخ به بعد، جنگ بین جهل و علم است و چون علما در اقلیت هستند، عدهای دانشمند منفعت طلب، ثروت های جامعه را به جیب خود واریز میکنند. از این نظر، تاریخ آینده مبارزه علم و جهل است و مردم باید با مبارزه طبقاتی با علما، از ثروت اندوزی آنها جلوگیری کنند. در حقیقت، انقلاب جهل باید اتفاق بیفتد و همه علما را در سیاه چال انداخت یا آنها را به کرات دیگر تبعید کرد یا شستشوی مغزی داد. نهایت مبارزه طبقاتی مارکسیستی به دشمنی با علم و عالم کشتی میانجامد. بنابراین، مبارزه طبقاتی در حال و آینده، تلاش جاهلان برای امحاء علم و دانش است. دانش تولید و تجارت و خدمات در دوران کنونی راه کسب ثروت است، لذا باید با علم و دانش مبارزهای بی امان آغاز شود تا علم و دانش وسیله غارت اکثریت مردم نشود. تحقق شعار مرگ بر علم و دانس و زنده باد جهل عاقبت مارکسیسم است.
راههای کسب ثروت در اقتصاد سرمایه داری اولین بار در پایگاه خبری تحلیلی سرمایه فردا. پدیدار شد.