## آشوبهای ۱۴۰۱: از اتحاد کاذب تا انزوای مطلق اپوزیسیون
در پاییز ۱۴۰۱، پس از درگذشت تلخ مهسا امینی، اپوزیسیون خارجنشین به بهانه این اتفاق تلاش کرد از انزوا خارج شده و از فرصت پیشآمده برای خود سودی ببرد و با جمهوری اسلامی به مبارزه فعال بپردازد.
در این زمان، برخلاف اغتشاشات گذشته، ضدانقلاب با تمام توان وارد میدان شد و با کنار گذاشتن تفاوتهای قدیمی و جدلهای گذشته، سعی در ضربه زدن به ایران داشت. شاید بتوان گفت اغتشاشات ۱۴۰۱ برای اولین بار شاهد اتحاد کاذب بود؛ از تجزیهطلبان و چپگراها تا سلطنتطلبان، همه دور یک میز نشستند تا برای سرنگونی ایران قدم بردارند. اما این اتحاد، به سرعت به اختلافات عمیقتر منجر شد و اپوزیسیون را به انزوای مطلق کشاند. چراکه برای مردم آشکار شد پشت پردۀ مخالفت با جمهوری اسلامی و شعار دموکراسی، تجزیه ایران و کمک به پایداری رژیم صهیونیستی نهفته است.
اکنون، دو سال پس از آن آشوب، نگاهی به گذشته و حال جریانهای فعال ضدایرانی نشان میدهد ایران چه بحرانی را پشت سر گذاشت و مردم چگونه مانع از فرو رفتن ایران به گودالی شدند که دشمن در برخی کشورهای منطقه مانند سوریه و عراق آزمایش کرده بود.
### همپیمانی با تجزیهطلبان
تعلق مهسا امینی به کردستان، موجب شد گروهکهای تجزیهطلب، با استفاده از احساسات مردم منطقه و فعال کردن گسلهای قومی، حملهای همه جانبه علیه ایران آغاز کنند. سرکردگان این گروهکها با استفاده از تریبون رسانههای جبهه ضدایرانی، به ویژه ایران اینترنشنال، سعی در تحریک مردم و اقوام مختلف داشتند.
فعالیتهای تجزیهطلبانه فراتر از منطقه کردستان رفت و چهرههایی به عنوان مدافعان حقوق بلوچها، اعراب و ترکها، پشت تریبون آمدند تا جایی که در ۵۰ روز ابتدایی اغتشاشات، شبکه ایران اینترنشنال، علاوه بر دادن فضای گفتوگو به گروهکهای تجزیهطلب کرد، بیش از ۱۲۰ بار با چهرههایی مانند رهبران حزب بلوچستان، حزب مردم بلوچستان، دبیرکل حزب مردم بلوچستان، جبهه مردم بلوچستان، اتحاد دموکرات آذربایجان، حزب مرکز آذربایجان، حزب تضامن اهواز و… مصاحبه کرد.
این تمرکز رسانههای ضدانقلاب، که از ایران اینترنشنال فراتر رفت و حتی شخصیتهایی مانند مصطفی هجری، سرکرده حزب دموکرات کردستان، در بی بی سی حضور پیدا کردند، نشان میداد که هدف اصلی در این اغتشاشات، تلاش برای تجزیه و وارد کردن مناطق مرزی به درگیری بین مردم و نیروهای مسلح است تا دوره ای از ناامنی و درگیری در برخی شهرها ایجاد شود.
### افشاگری ناخواسته مجری بی بی سی از پشت پردۀ فتنه تجزیهطلبانه
در ۱۶ آبان ۱۴۰۱، فایل صوتی از صحبتهای رعنا رحیم پور، خبرنگار بی بی سی منتشر شد که در آن به طور آشکار از هدف تکه تکه و تجزیه شدن ایران خبر می داد و تأکید میکرد که هدف پشت پردۀ آشوب طلبان، نه دموکراسی، بلکه تجزیه است.
او صراحتاً اعلام می کند که به ایران اینترنشنال دستور داده شده است که فقط با رهبران احزاب تجزیهطلب گفتوگو و به آنها تریبون داده شود.
آنچه رحیم پور در این فایل صوتی می گوید، رسماً پرده از ماهیت تروریستی این شبکه و همدستی آن با دشمنان ایران برداشت.
او مدتی بعد مجبور شد همکاری خود با بی بی سی را به پایان برساند.
این اقدام رسانهای و هماهنگ نشان داد که آنها علاوه بر تریبون دادن به تجزیهطلبان، در تلاش بودند تا قبح تجزیهطلب بودن را در بین مردم بشکنند و چهره آنها را تطهیر کنند. این پروژه تا جایی پیش رفت که در نشست دانشگاه جورج تاون، عبدالله مهتدی، سرکروه گروهک کومله، حضور پیدا کرد.
پر و بال دادن به اپوزیسیون فقط محدود به فضای رسانهها نبود، بلکه در تجمعات ضدانقلاب مانند اجتماع برلین، مونیخ و بروکسل، انبوه پرچمهایی دیده میشد که هر کدام به یک گروهک ضدایرانی تعلق داشت.
در اجتماع برلین، که اولین دورهمی آنها و حامد اسماعیلیون مسئول برگزاری بود، به تجزیهطلبانی مانند بهروز بوچانی، نویسنده کُردتبار و تجزیهطلب، شهاب شیخی فعال کُرد و فریبا بلوچ، تریبون داده شده بود.
### خشن و وحشی مثل اپوزیسیون
“هرجا و هر زمان که تعدادشان زیاد می شود، باند تشکیل میدهند، دسته جمعی به دیگران حمله میکنند، از خطاهای هم حمایت میکنند و دیگران را به خاک سیاه مینشانند.” این بخشی از نامه جنجالی اخیر فائزه هاشمی از اوین است که در انتقاد به فضای حاکم بر مدعیان آزادی و حقوق بشر در زندان زنان نوشته شده است. افرادی که آنقدر روحیه دیکتاتوری دارند که فائزه هاشمی حتی نگران سوءقصد و قتل از سوی آنها است و در این نامه نوشته است: “دختر عمویم که به تعبیر خوابهایش باور جدی دارد، چندی پیش در خواب دیده که در زندان توسط هم بندی ها کشته می شود. از ما گفتن بود، خودتان دانید.”
تعارض رفتاری و گفتاری ضدانقلاب و روحیه دیکتاتوری آنها در لابلای شعارهای آزادیخواهانه شان بارها خود را نشان داد و در ایام اغتشاشات ۱۴۰۱، در تجمعات خارج کشور به خوبی خود را نشان داد و در هر بار گردهمایی ایرانیان به بهانه حمایت از آشوبها در داخل کشور، شاهد درگیری بین طرفداران سلطنت و گروههای چپ گرا یا طرفداران گروهکهای تجزیهطلب بود. این زدوخوردها به حدی بود که بی بی سی فارسی در گزارشی در آن زمان، به درگیریهای فیزیکی حاضران در تجمع ضدانقلاب در شهر بروکسل اشاره میکند.
قطع سخنرانی حامد اسماعیلیون یا مسی علینژاد در تجمع مونیخ از سوی هواداران سلطنت یا میدان داری منافقین و چپگراها در تجمع برلین، نشان میداد که در ذات اپوزیسیون، یک دیکتاتوری نهادینه شده است که هر بار در مواجهه با مخالفان سر برمیآورد و حتی مقابل دوربینها هم نمی تواند آن را مخفی نگه دارد.
### ناتوان از یک اجماع حداقلی
حمله همه جانبه اپوزیسیون به جمهوری اسلامی، اگرچه نتوانست خللی در بنیانهای کشور وارد کند، اما حیثیت اپوزیسیون را به لحاظ توان اجماع سازی و کار تشکیلاتی از بین برد. جریانهای مختلف ضدایرانی، از گروههای سلطنت طلب گرفته تا منافقین و تجزیه طلبان، از ابتدای پیروزی انقلاب با هم نزاع داشتند، اما این بار به بهانهای که تصور میکردند میتوانند به سمت سرنگونی نظام پیش بروند، تلاش کردند خود را به ظاهر متحد نشان دهند و برای این کار نشستی را در دانشگاه جورج تاون واشنگتن تشکیل دادند.
رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون، نازنین بنیادی، شیرین عبادی، مسی علینژاد، گلشیفته فراهانی، علی کریمی و عبدالله مهتدی در شب پیروزی انقلاب در سال ۱۴۰۱ گرد هم آمدند و در ۱۸ اسفندماه، منشور مهسا را منتشر کردند، اما عمر این منشور و اتحاد بسیار کوتاه بود.
اول اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ حامد اسماعیلیون به دلیل اختلاف با رضا پهلوی از این جمع کناره گیری کرد. چندی بعد رضا پهلوی و در نهایت نازنین بنیادی طی یک ماه، این اتحاد را با شکست روبرو کردند.
اختلافات اپوزیسیون به این جداییها ختم نمیشد، بلکه علنی یا مخفیانه بارها علیه هم سخن گفته بودند. رضا پهلوی در مصاحبهای با شبکه تعطیل شده منوتو، خطاب به مجاهدین خلق گفت: “من بر اساس اصول دموکراسی میپرم که آیا رهبران این سازمان آمادگی دیالوگ باز و شفاف را دارند؟ در همین سوال اول کلی گرفتاری برایشان پیش میآید، چون اگر بخواهند به شکل باز صحبت کنند، از نظر درونی سازمان شان فرو میپاشد.”
اظهارات رضا پهلوی با واکنش تند ارگان منافقین روبرو شد و سخنگوی این گروه تروریستی نیز پهلوی را به دیکتاتور بودن متهم کرد. وی رضا پهلوی را “بچه شاه دیکتاتور و دست نشانده” خوانده و اظهارات وی را لاف در غربت درباره دموکراسی و حقوق بشر دانست.
مسعود بهنود، روزنامه نگار خارج کشور نیز در فایل صوتی لورفته علیه رضا پهلوی میگوید وی اندازه گاو هم نمیفهمد. این اظهارات از آن جایی جالب است که بهنود در کمپین موسوم به وکالت به رضا پهلوی، نقش مؤثری در تهییج افکار عمومی برای پیوستن به این کمپین داشت.
### ارتجاع طلبی با کمپین “وکالت میدهم!”
جریان اپوزیسیون به جای آنکه خود را پیشرو نشان دهد یا بخواهد طرح نویی از مدل حکمرانی را به ایرانیها معرفی کند، همانطور که انتظار میرفت نه تنها ایده ای برای آینده نداشت، بلکه یک سیر قهقهرایی را پیش پای مردم گذاشت و آن هم بازگشت به سلطنت بود.
ایجاد کمپین “من وکالت میدهم” و وکیل گرفتن رضا پهلوی برای ایجاد حکومت آینده، اندک افرادی را که به این جریان دل بسته بودند، هم ناامید کرد، چراکه یک سیر ارتجاعی را پیش پای آنها گذاشت که بازگشت به سلطنت و دیکتاتوری بود. هرچند این کمپین میان ضدانقلاب هم چندان هوادار پیدا نکرد و بیش از پیش گسستها و شکاف میان آنها را جدیتر کرد، اما وزن رضا پهلوی بین مردم و همچنین ایرانیان خارج کشور را روشن کرد و وی دانست به خلاف تبلیغاتی که برای تطهیر چهره پهلوی میشود، آنها از محبوبیتی برخوردار نیستند و در نهایت موجب شد او برای ادامه حیات سیاسی خود در اقدامی کاملاً ضدملی و ضدانسانی به اراضی اشغالی سفر کند.
البته این دیکتاتوری منشی تنها منحصر بر سر کار آوردن پهلوی ها نبود، بلکه ضدانقلاب حتی ساختارهای بسط و نهادینه کردن دیکتاتوری و ضدحقوق بشری مثل ساواک را هم میستود.
حضور پرویز ثابتی، مرد شماره ۲ ساواک و مسئول اداره امنیت داخلی این سازمان در زمان رژیم پهلوی که مسئولیت شکنجه و بازداشت مبارزان سیاسی را به عهده داشت، در تجمع ضدانقلاب در آمریکا، هم نام وی را که سالها تلاش میکرد مقابل دید دوربینها ظاهر نشود بر سر زبانها انداخت و هم سلطنت طلبها در تجمعات خود با بالا بردن عکس وی و آرم ساواک، به گروههای چپ گرا دهان کجی میکردند و هم از تشکیل دوباره آن استقبال! در حقیقت منتها الیه دموکراسی خواهی آنها، تاسیس ضدحقوق بشریترین دستگاه امنیت منطقه در زمان شاه بود.
### رونمایی از کارفرما؛ میخ آخر به تابوت اپوزیسیون
از ابتدای اغتشاشات، تکیه و توان چهرههای ضدایرانی بر جلب حمایت کشورهای خارجی متمرکز بود. تقاضای مداخله کشورهای غربی و همکاری آنها علیه ایران و تحریم بیشتر کشور و تلاش برای وارد کردن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست گروههای تروریستی از سوی اتحادیه اروپا، بخشی از این تلاشها است. اما با رنگ باختن همه سروصدای ضدانقلاب، کشورهای غربی نیز رفته رفته به بی حاصل بودن شرط بستن روی اپوزیسیون پی بردند. لذا جبهه ضدایرانی برای ادامه حیات و کمک گرفتن، تنها یک گزینه داشت.
گزاف نیست اگر آخرین میخ بر تابوت جبهه ضدایرانی را همپیمانی آنها با رژیم صهیونیستی و سفر رضا پهلوی به اراضی اشغالی بدانیم. وی در فروردین ماه ۱۴۰۲ به اسرائیل سفر و با بنیامین نتانیاهو و برخی مسئولان این رژیم دیدار کرد.
در حقیقت رضا پهلوی یک گام از زمان اغتشاشات فراتر گذاشت و اگر ۶ ماه پیش از سفر به اسرائیل، درصدد تطهیر تجزیه طلبان بودند، این بار در مقام تطهیر اسرائیل برآمدند.
سفر پهلوی به تل آویو و همچنین حمایت وی و برخی دیگر از چهرههای میدان دار اغتشاشات در خارج کشور مانند مسی علینژاد و حامد اسماعیلیون از جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه، نشان داد که عملاً آنها به پیاده نظام دشمن درجه یک ملت ایران تبدیل شده اند.
چهرههای این جریان در مصاحبه با رسانههای مختلف تأکید میکردند که برای از بین بردن حماس باید با ایران جنگید! رضا پهلوی در یکی از واکنشهای خود در ابتدای طوفان الاقصی گفته بود تا جمهوری اسلامی نرود، صلح در منطقه برقرار نمی شود!
اگرچه توقعی نمیرود این جریان به دنبال آتش بس یا دلسوزی برای کودکان و زنان جنگ در غزه باشند یا در تظاهراتهای سرتاسر دنیا علیه اسرائیل شرکت کنند، اما اظهارات این چنینی پرده دیگر از واقعیتی است که سالهای گذشته چند نمونه از آن را دیده بودیم.
تقاضای چندباره برای مقابله با ایران از سوی رضا پهلوی و هم مسلکهای او نشان میدهد که در بحبوحه اوضاع منطقه، آنها جاده صاف کن حمله به ایران شدند آن هم برای رژیمی که در ماههای گذشته دست به ترور فرماندهان ایرانی در خاک سوریه و همچنین رئیس دفتر سیاسی حماس در خاک ایران کرد و حریم هوایی کشور را بارها نقض کرده است.
### اپوزیسیون دو سال بعد از مهسا امینی؛
دو سال از آغاز اغتشاشاتی که با اسم رمز مهسا امینی صورت گرفت میگذرد. در این دو سال وضعیت اپوزیسیون نه تنها بهبودی نیافت، بلکه به مراتب نسبت به آنچه نشان میدادند به قهقهرا رفتهاند.
گروهکهای تجزیه طلب کرد که در مناطق مرزی بین ایران و اقلیم کردستان عراق مستقر بودند، در همان روزهای ابتدایی اغتشاشات از سوی سپاه پاسداران مورد حمله قرار گرفتند و مقرهای آنها منهدم شد. اواخر سال ۱۴۰۱ نیز در پی توافق امنیتی بین ایران و عراق، دولت عراق متعهد شد گروههای تجزیه طلب ایرانی را خلع سلاح و اردوگاههای نظامی را تعطیل کند و از ۲۸ شهریور ۱۴۰۲ روند اجرای آن آغاز شد.
روز ۳۱ خردادماه سال گذشته نیز، همزمان با روز پیشمرگه، درگیری میان دو شاخه از حزب کومله کردستان منجر به هلاکت دو عضو این گروهک تروریستی و سر باز کردن اختلافات جدید میان آنها شد. به تازگی نیز فردی به نام بهزاد خسروی، عضو حزب دموکرات کردستان، خود را تسلیم ایران کرده است.
از طرف دیگر، رسانههای ضدایرانی هر کدام سرنوشت متفاوتی پیدا کردند. بعد از توافق میان ایران و عربستان در اواخر سال ۱۴۰۱ برای برقراری مجدد روابط دیپلماتیک، شبکه ایران اینترنشنال که تا پیش آن از سوی سعودیها حمایت مالی میشد، مجبور شد به سمت اسرائیل چرخش کند. این شبکه بعد از طوفان الاقصی برنامههای خود را به صورت زنده از بیت المقدس پخش میکرد و عوامل فارسی رادیو اسرائیل در آن جا مستقر شدند و جانبدارانه از جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه گزارش میدادند.
محمد منظرپور، سردبیر سابق شبکه اینترنشنال گفته بود که مدیریت این تلویزیون از سعودیها به اسرائیل انتقال یافته است و موساد پشت این شبکه است! افزایش مصاحبههای این شبکه با سران رژیم صهیونیستی مانند بنیامین نتانیاهو و “ران درمر” وزیر امور استراتژیک کابینه وی پیش از طوفان الاقصی را میتوان مؤیدی بر همین ادعا دانست.
و شبکه منوتو که از رسانههای نزدیک به جریان سلطنت طلب بود، سال گذشته به دلیل مشکلات در تأمین مالی، ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ پخش ماهوارهای خود پایان داد.