کتاب “موج بزرگ: انقلابهای قیمتی و ریتم تاریخ” اثر دیوید هکت فیشر به بررسی الگوهای طولانیمدت تورم و کاهش قیمت در هشت قرن گذشته و پیامدهای عمیق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن میپردازد.
فیشر چهار “انقلاب قیمتی” عمده در تاریخ غرب را شناسایی میکند: انقلاب قیمتی قرون وسطی (۱۱۸۰–۱۳۵۰)، انقلاب قیمتی قرن شانزدهم (۱۴۷۰–۱۶۵۰)، انقلاب قیمتی قرن هجدهم (۱۷۳۰–۱۸۱۵) و انقلاب قیمتی قرن بیستم (از ۱۸۹۶ به بعد). این دورهها با تورم مداوم و در پی آن دورههای ثبات یا کاهش قیمت مشخص میشوند.
فیشر استدلال میکند که این دورههای تورمی نتیجه تعاملات پیچیده بین رشد جمعیت، کمبود منابع و تغییرات اقتصادی هستند که منجر به ناآرامیهای اجتماعی، بیثباتی سیاسی و اغلب تغییرات انقلابی میشود. او تأکید میکند که در طول انقلابهای قیمتی، معمولاً دستمزدها ثابت میمانند در حالی که قیمت کالاهای اساسی مانند غذا و سوخت سر به فلک میکشد، که نابرابری و تنشهای اجتماعی را تشدید میکند.
کتاب نتیجه میگیرد که جوامع معمولاً دورههای طولانیمدت تعادل اقتصادی را تجربه میکنند و پس از آن دورههای مخرب تورم و بحران آغاز میشود که زمینهساز تحولات اجتماعی مهمی میشود. فیشر پیشنهاد میکند که درک این چرخههای تاریخی قیمت میتواند بینشهایی درباره چالشهای اقتصادی مدرن، از جمله تورم قرن بیستم، ارائه دهد.
چارچوب موج انقلاب قیمتی فیشر و آینده ایران
به گفته فیشر، جوامعی که دورههای طولانی تورم را بدون اصلاحات کافی تجربه میکنند، اغلب با بحران مشروعیت و تغییر رژیم مواجه میشوند. در ایران، فشارهای تورمی در سالهای اخیر ادامه داشته است، بهطوری که ارزش پول ملی شدیدا کاهش یافته و دستمزدهای واقعی بسیار پایین آمده است. مدل فیشر نشان میدهد که اگر این روندهای اقتصادی ادامه یابد، ممکن است منجر به بیثباتی سیاسی بیشتر یا حتی تغییرات مهمی در حکمرانی شود، زیرا نارضایتیهای اقتصادی همچنان در زیر سطح جامعه جوشان است.
رهبری ایران ممکن است تلاش کند این فشارها را از طریق اصلاحات کاهش دهد، مانند تنوع بخشیدن به اقتصاد و کاهش وابستگی به نفت یا اجرای سیاستهای مالی مؤثرتر. فیشر اشاره میکند که انقلابهای قیمتی همیشه منجر به فروپاشی سیاسی نمیشوند، بلکه اگر به درستی مدیریت شوند، میتوانند به اصلاحات منجر شوند. واکنش ایران به چالشهای اقتصادی فعلی تعیین خواهد کرد که آیا میتواند «چرخه بحرانهای تورمی» را بشکند یا خیر.