نظریه جبرگرای اقتصادی

بر اساس نظریه مارکسیستی، اقتصاد تعیین‌کننده همه بخش‌های جامعه، از جمله سیاست، دین و نظام‌های فکری است. این نظریه بیان می‌کند که روابط اقتصادی بین طبقات مختلف جامعه، عامل اصلی شکل‌گیری ساختارهای اجتماعی و سیاسی است.

مارکسیست‌ها به این باورند که اقتصاد به عنوان موتور محرکه‌ی جامعه، تعیین‌کننده‌ی هرگونه تغییر و تحول در آن است. هر تغییری در ساختار اقتصادی، به طور مستقیم بر ساختارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه تأثیر می‌گذارد.

نظریه جبرگرای اقتصادی، که در زمان انترناسیونال کمونیستی مطرح شد، به بررسی ساختارهای سرمایه‌داری و کشف چگونگی سقوط آن می‌پردازد. از دیدگاه این نظریه، سقوط سرمایه‌داری به دلیل مبارزه‌ی کارگران برای کسب دستمزد بیشتر و ساعت کاری کمتر و همچنین تلاش آنها برای سرنگونی نظام سرمایه‌داری اتفاق می‌افتد.

بر اساس نظریه جبرگرای اقتصادی، سوسیالیسم ناگزیر است، زیرا نبرد طبقاتی و پیروزی کارگران اجتناب‌ناپذیر است. انتقاداتی که به این نظریه وارد شده، بی‌اهمیت جلوه دادن اندیشه و کنش فردی و نادیده گرفتن دیالکتیک است.

این نظریه به عنوان تعیین‌کننده‌ی اندیشه و کنش فردی، منجر به سکوت‌گرایی سیاسی می‌شود، که با فلسفه مارکس در تضاد است. مارکس طرفدار تلفیق نظریه با عمل بود و برای کنش اهمیت زیادی قائل بود.

پایگاه خبری فرصت نیوز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *