کمونیست ها به جای تحلیل عمیق و منطقی، تمایل دارند مفاهیم را به صورت ساده و کلیشه ای مطرح کنند و با ایجاد تصویر ذهنی اغراق آمیز، تفاوت های اساسی را محو کنند. از دیدگاه آنها، برده داری در دوران باستان و کار مزدی در نظام سرمایه داری مدرن تفاوتی ندارند.
این دیدگاه اسطورهای در تضاد با تعریف علمی و منطقی است. کمونیست ها این اندیشه را در پوشش علمی عرضه میکنند و مخالفت با آن را به مثابه مخالفت با علم جلوه میدهند.
تعریف برده در اندیشه کمونیستی به شدت تحریف شده و عیوب کار بزرگنمایی شده است. در نهایت، این رویکرد منجر به اتخاذ نتیجه گیری های غلط می شود. اگر شرایط نظام سرمایه داری و مراحل ابتدایی انقلاب صنعتی در قرن ۱۹ دشوار بود، این به دلیل ماهیت ذات این نظام نبوده، بلکه نشانه مشکلات گذرا و قابل اصلاح آن بوده است. فضای جامعه باز بود و امکان تشکیل تشکلهای صنفی و بهبود و اصلاح مشکلات وجود داشت.
کارگر مزدی برخلاف برده، دستمزد دریافت میکند و از حدودی آزادی برخوردار است. او می تواند کار خود را انتخاب کند، محل زندگی خود را تغییر دهد و در فعالیتهای اجتماعی مشارکت کند.
کمونیسم با اغراق و تحریف، کارگر مزدی را برده و کارفرما را برده دار معرفی میکند. این رویکرد سادهگرایانه، پیچیدگیهای جامعه مدرن را به دوگانه خیر و شر تقلیل میدهد و افکار ساده را به خود جلب میکند.
## **کمونیسم: اندیشه ای نااندیشیدنی**
کمونیسم ادعا می کند که مکتب آن کل سیر تاریخ بشریت را در بر می گیرد. این دیدگاه مبتنی بر توهم علمگرایی رایج در قرن ۱۹ است که تلاش میکند تاریخ را طبق نظریههای خود تفسیر کند.
نظام برده داری به دلیل ماهیت ضد انسانی خود، قابلیت اصلاح نداشته و باید ریشه کن می شد تا آزادی و کرامت انسان تحقق یابد.
کمونیست ها با استفاده از مفهوم غلط برده داری، تلاش میکنند امکان اصلاح نظام سرمایه داری را رد کنند و مردم را به سمت انقلاب سوق دهند.
آنها تفکر انتقادی و اصلاحطلبی را کنار می گذارند و در عوض، انقلاب را به عنوان تنها راه حل ارائه میدهند.
تاریخ غرب نشان میدهد که اصلاحات درونی در جوامع ممکن بوده و فضای جامعه برای نقد و اصلاح باز بوده است. این واقعیتی بود که مارکس و انگلس در افق اندیشگی محدود خود هرگز به آن توجه نکردند.