روانشناسی جامعه بر طولانی شدن رکود اقتصادی تأثیرگذار است. عدم پذیرش کاهش دستمزد توسط اتحادیههای کارگری در رکود ۱۹۲۹، که تنها با تورم جدید تعدیل شد، نقش مهمی در این موضوع ایفا کرد.
رونق اقتصادی، پروژهای را آغاز میکند که پیشتر قابل اجرا نبود. اما رونق، توهمی بیش نیست و رکود، این توهم را میشکند. رکود به معنی حفظ آنچه از تورم باقی مانده است تا مجدداً پسانداز و سرمایه جدید جمعآوری شود و پروژههای قبلی ادامه یا تکمیل شوند.
رکود اقتصادی واقعیتگرایانهتر از اقتصاد است و تلاش میکند نقایصی را که در رونق اقتصادی پیشین به وجود آمده است، برطرف کند. در طول قرن نوزدهم، تکرار منظمی در رونقها و رکودها وجود داشت. این همان چرخه تجاری است که به محض اینکه شرایط عادی شدن را شروع میکند، مردم و دولت خواهان گسترش اعتبار میشوند.
تأثیر اعتبار بر رکود اقتصادی
مردم گمان میکردند چرخه تجاری اجتنابناپذیر است. بنابراین، در پی حدس زدن مدت آن برآمدند، اما تلاش برای تخمین طول چرخه، یک تخیل است. برخی از اقتصاددانان طول چرخه را یازده سال میگفتند. این ایده به وجود آمد که عامل چرخه، اتفاقات اجتماعی و انسانی نیست، بلکه اتفاقات کیهانی است. استنلی جونز این موضوع را مطرح کرده و معتقد بود که لکه خورشیدی بر آب و هوا، برداشت محصول و عوامل روانشناختی مردم تأثیر گذاشته و منجر به چرخه تجاری میشود.
اما کوچکترین اثبات تجربی مبنی بر این ادعاها وجود ندارد. نوعی قانونمندی شناسایی شده و اینکه چرخه، حاصل سیستم بانکی و پولی مدرن است.
آیا چرخه تجاری اجتنابناپذیر است؟ آیا در آینده نیز ادامه خواهد یافت؟ علم کنش انسانی را نباید با علوم طبیعی اشتباه گرفت. چرخههای اقتصادی به عنوان پیامدهای کنش انسانی (گسترش اعتبار) پدید میآیند.
اگر دانش عمومی گسترش یابد، آیا باز هم چرخه باقی خواهد ماند؟ قطعا نه! وقتی همه متوجه شوند که گسترش اعتبار دلیل رکود اقتصادی است که از پی آن میآید، مردم و دولت احتمالا یاد میگیرند که گسترش اعتبار به نفعشان نیست و متوقف خواهد شد.