## بحران مهاجرت افغانستانی: تهدیدی برای امنیت ملی ایران
موضوع حضور اتباع افغانستانی و تبعات آن، از جمله استفاده از منابع کشور و دریافت یارانه، به یک دغدغه جدی در افکار عمومی ایران تبدیل شده است. تا جایی که در برخی شهرها، شایعاتی در مورد عدم فروش نان به اتباع افغانستانی به گوش می رسد. با تصمیم دولت جدید برای بازگرداندن اتباع غیرمجاز، تلاش هایی برای مدیریت این بحران در حال انجام است. اما همه می دانند که موضوع اتباع افغانستانی پیچیده تر از آن چیزی است که به نظر می رسد. چه تضمینی وجود دارد که افغانستانی ها بار دیگر از مرز دیگری به کشور ما بازنگردند؟ در شرایطی که کارفرمایان برای کاهش هزینه ها، به اتباع افغانستانی شغل و سرپناه می دهند، آیا قانون بازدارنده ای در این خصوص وجود دارد؟
محمدعلی بهمنی قاجار، حقوقدان و پژوهشگر مسائل افغانستان، معتقد است که روند بازگرداندن اتباع افغانستانی، موفقیت آمیز نخواهد بود. او نگران موج منفی “افغان ستیزی” در کشور است و آن را تهدیدی بالقوه برای ایجاد تنش و نفرت پراکنی می داند. بهمنی قاجار، به نگاهی که طالبان را تطهیر می کند، انتقاد دارد و معتقد است سیاست خارجی کشور، نتوانسته منافع ایران را در افغانستان تحت حاکمیت طالبان تامین کند.
### اتباع افغانستانی: نه توریست، نه پناهجو، نه مهاجر
بر اساس قوانین بین المللی، مهاجران دارای تعریف و ویژگی های مشخصی هستند. اما این ویژگی ها تا چه حد با وضعیت اتباع افغانستانی در ایران همخوانی دارد؟
اتباع خارجی که وارد کشوری می شوند، به سه دسته توریست، پناهجو یا مهاجر تقسیم می شوند.
طبیعتا اکثریت قریب به اتفاق اتباع افغانستانی در ایران، توریست نیستند. مهاجر به معنای اتباع خارجی است که حضورشان برای کشور میزبان مزایایی به همراه داشته باشد. یعنی کشور میزبان قوانین و قواعدی وضع کرده است که اتباع خارجی در صورت دارا بودن شرایط لازم، می توانند به این کشور مهاجرت کنند و در عمل، ارزش افزوده ای به کشور میزبان ارائه دهند. این ارزش افزوده می تواند شامل پول، مهارت و تخصص باشد.
پناهجو نیز کسی است که جان و مالش در معرض خطر است و به دلایل انسانی به کشوری پناه می برد. او خود را در معرض خطر قطعی می بیند و تا زمان برطرف شدن شرایط خطرناک، به فکر بازگشت به وطن خود نیست.
اما اتباع افغانستانی در ایران، در هیچ کدام از این سه طیف قرار نمی گیرند. اصطلاح “مهاجر افغانستانی” در ایران، به معنای متعارف مهاجر، به کار نمی رود. کاربرد این اصطلاح ریشه قرانی دارد. در ابتدای انقلاب اسلامی، همزمان با جنگ افغانستان و کودتای کمونیستی، مقاومت مردم افغانستان در برابر حکومت کمونیستی آغاز شد. در این شرایط، پدیده مهاجرت افغانستانی شکل گرفت و نامگذاری آن از الگوی اسلامی الهام گرفته شد. مانند مهاجران صدر اسلام که از مکه به مدینه مهاجرت کردند تا با مشرکین قریش مبارزه کنند، مهاجران افغانستانی نیز در ذهن مردم ایران، به عنوان مردمانی مقاوم و مبارز شناخته می شدند که از سرزمین خود کوچ داده شده و به ایران آمده بودند تا پس از حل مشکلات، به وطن خود بازگردند.
اما معنای مهاجرت افغانستانی ها به ایران، مثل مهاجرت ایرانی ها به اروپا یا آمریکا نیست. در ابتدا، هدف مهاجرت افغانستانی ها، ماندگار شدن در ایران نبود، همانطور که مهاجران صدر اسلام نیز در مدینه ماندگار نشدند. اما به مرور زمان، اتباع افغانستانی در ایران ماندگار شدند و وضعیت آنها با پناهجویان گره خورده است. تداوم جنگ در افغانستان، جنگ های داخلی، نسل کشی و جنایت علیه بشریت و خطرناک بودن شرایط، سبب ادامه این روند شده است.
در دوره اول قدرت گیری طالبان، شاهد جنایات بزرگی علیه هزاره ها و شیعیان، و در حد کمتری علیه تاجیک ها بودیم.
با وجود خشونت های گسترده، در دوره اول طالبان، شاهد مهاجرت گسترده افغانستانی ها نبودیم؟
بله، اما در آن دوره نیز تعدادی از افغانستانی ها به ایران مهاجرت کردند. از سال ۱۳۸۰، یعنی زمان سقوط حکومت طالبان و برآمدن حکومت جمهوری و حضور آمریکا و ناتو در افغانستان، شاهد مهاجرت جدیدی از افغانستانی ها به ایران بودیم. در دوره بیست ساله حکومت جمهوری، از سال ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۰، آنهایی که در ایران ماندگار شدند، الفت و انسی بین آنها و جامعه ایرانی ایجاد شد و جامعه ایرانی نیز تا حد زیادی آنها را پذیرفت. در دهه ۱۳۹۰، شاهد بحران اتباع افغانستانی و مهاجران نبودیم. اما از سال ۱۴۰۰ که بازگشت طالبان به قدرت آغاز شد، با بحران جدیدی مواجه شدیم که نمی توانیم آن را بحران مهاجران بنامیم.
حاکمیت ایران هیچ گونه مقابله ای با روی کار آمدن طالبان انجام نداد و حتی برخی جریان های ذی نفوذ، به تطهیر طالبان پرداختند و مدعی شدند که آنها تغییر کرده اند، مبارز هستند و افغانستان را از دست آمریکا نجات داده اند.
یکی از روزنامه نگاران خارج نشین، از عبارت “افغانستان آزاد” استفاده کرد. خب اگر طالبان را آزادی بخش تلقی کنیم، فرار از افغانستان تحت حاکمیت آنها، مهاجرت محسوب نمی شود. مهاجران، کسانی بودند که از دست کمونیست ها فرار کرده بودند تا با آنها مبارزه کنند.
کم کم، ادبیات مرتبط با اتباع افغانستانی، به سمت “اتباع افغانستانی”، “اتباع غیرمجاز” و … تغییر کرد.
اخیراً، بیشتر از کلمه “اتباع” استفاده می شود.
بله، اصطلاح “اتباع” نیز جا افتاده است. در طول سه سال گذشته، جمعیت اتباع افغانستانی در ایران از حدود دو تا سه میلیون نفر به حدود ده میلیون نفر رسیده است. این جمعیت، بسیار متفاوت از آن دو تا سه میلیون نفر قبلی است. آنها سال ها سابقه سکونت در ایران را داشتند و ورود افراد جدید، چندان محسوس نبود. اما اکنون، جمعیت آنها سه برابر شده است و انس و الفتی با جامعه ایرانی ندارد.
اینها مهاجر نیستند، چون ارزش افزوده ای برای ایران ندارند. پناهجو هم نیستند، چون مجدد به افغانستان می روند و برمی گردند. توریست نیز نیستند. پس آنها اتباع غیرمجازی هستند که در ایران حضور دارند.
با این جمعیت اتباع غیرمجاز چه باید کرد؟
ما نمی خواهیم باب مهاجرت از افغانستان را ببندیم، به این دلیل که شاید افرادی حاضر به سرمایه گذاری در ایران باشند. بیشترین سرمایه گذار خارجی ما نیز از افغانستان هستند. پناهجویی که جانش در خطر است، نیز مشکلی برای ورود به ایران ندارد. اما چیزی غیر از مهاجر و پناهجو، نباید وارد کشور ما شود.
اگر کسی به ایران می آید و مدتی بازار کار ما را اشغال می کند، سپس پول خود را به افغانستان می برد و خرج می کند، و مرد افغانستانی مجردی نیز وجود دارد که به ایران آمده است و هزار مفاسد می تواند از زندگی مجردی خود برآورد و درآمد خود را به افغانستان ببرد، این افراد در هیچ کدام از این سه طیف قرار نمی گیرند.
باید این موضوع را درک کنیم و نسبت به آن موضع جدی داشته باشیم، چون مساله بسیار خطرناک است.
### ریشه بحران اتباع غیرمجاز: سیاست خارجی غلط ایران
اگر بخواهیم ریشه های این موج مهاجرت را بررسی کنیم، شما چه عواملی را در این خصوص موثر می دانید؟
ریشه این موضوع، سیاست خارجی غلط ایران نسبت به افغانستان است. مساله فقط سیاست داخلی، مرزها و وزارت کشور نیست. اگرچه هر کدام از آنها در جای خود قصوری داشته اند، اما نمی خواهیم آنها را تبرئه کنیم. اما مهم ترین قصور، سیاست خارجی غلط ایران در افغانستان بوده است.
در این سه سال، سیاست خارجی ما چه عایدی داشته است؟ آیا افغانستان امن تر شده است؟ آیا مساله مهاجران حل شده است؟ آیا به تشکیل دولت ملی و فراگیر در افغانستان کمک کردیم؟ آیا اقوام غیرپشتون جایگاه خود را در این حکومت پیدا کرده اند؟ آیا افغانستان، به مانند گذشته، از نظر تاریخی، فرهنگی و هویتی، به ایران نزدیک است؟ آیا افغانستان، به عنوان امتداد تاریخی ما، اکنون ما را به تاجیکستان و چین می رساند یا نه؟
افغانستان، هر روز بدتر از گذشته شده است. در چهل و پنج سال گذشته، سیاست خارجی ما در افغانستان، شکست و ناکامی نبوده است، بلکه فاجعه بوده است. این یک شکست مطلق بوده است.
بیایید دستاوردهایمان را در این سه سال بررسی کنیم: آیا توانستیم سرمایه گذاری خارجی در افغانستان جذب کنیم؟ آیا راه های ترانزیتی ایجاد کردیم؟ آیا از حقوق شیعیان حمایت کردیم؟ آیا از حقوق فارسی زبانان دفاع کردیم؟ آیا در یک محور با افغانستان و تاجیکستان قرار گرفتیم و به همراه هند، پاکستان و افغانستان، یک محور ترانزیتی ایجاد کردیم؟
هیچ کدام از این اتفاقات رخ نداده است.
عایدی ما از این سیاست خارجی چه بوده است؟ اگر یک تیم ورزشی، چند بار نتیجه نگرفته باشد، مربی اش عوض می شود. اما چند روز پیش، آقای کنعانی (سخنگوی وزارت خارجه)، گفتند که سیاست خارجی ما در مورد افغانستان، همچنان ادامه دارد. چرا نقدپذیر نیستید؟ این سیاست خارجی در افغانستان هیچ عایدی نداشته است، به خصوص در سه سال اخیر.
تیم و مجموعه ای که سیاست خارجی افغانستان را تدوین کرده اند، چه دستاوردی داشته اند؟ سه میلیون مهاجر را به ده میلیون مهاجر تبدیل کرده اند؟ دستاورد آنها این بوده است که در یزد، علیه مهاجران افغانستانی تظاهرات شود. دستاورد آنها این بوده است که اصطلاح ارزشمند و پر از بار عاطفی و معنوی “مهاجران”، به “اتباع غیرمجاز” تبدیل شود. دستاورد آنها این بوده است که محبوبیت ایران در افغانستان افزایش پیدا کند؟ شیعیان افغانستان، عاشق ایران بودند، اما اکنون این طور نیست.
از دولت جدید و وزارت خارجه جدید استدعا دارم که این تیم را تغییر دهند.
### چرا امنیت سفارت ایران در کابل، به استخبارات طالبان سپرده شده است؟
ببینید وضعیت ما با طالبان به کجا رسیده است که امنیت سفارت ایران در کابل، به بخش استخبارات طالبان سپرده شده است. این خلاف تمام قواعد بین المللی است. در تمام قواعد بین المللی، پلیس دیپلماتیک باید از سفارتخانه ها حفاظت کند. مگر دیپلمات ما گروگان آنهاست که استخبارات باید روی عملکرد او نظارت کند؟
مدیر کل مرتبط در وزارت خارجه، در توییتی، خطاب به آوارگان و پناهجویان افغانستانی که در اروپا و آمریکا آواره هستند، می گوید که چرا به مملکت خودتان برنمی گردید؟ خب این موضوع چه ربطی به شما دارد؟ شما فکر مسایل مرتبط با مملکت خودتان باشید که سفارتخانه تان تحت نظارت استخبارات طالبان است.
مرحوم امیرعبداللهیان، موضع خوبی در مورد افغانستان داشت. او معتقد بود که باید دولت فراگیر در افغانستان تشکیل شود. اگرچه موضع برخی اشخاص و جریان های تاثیر گذار قابل نقد است، اما موضع وزارت خارجه، موضع خوبی بود و قابل تمجید و تایید است.
البته بخش زیادی از سیاست گذاری در مورد افغانستان، خارج از اختیار وزارت خارجه است.
بله، دقیقا. وزیر خارجه در هر دیدار و جلسه ای، تاکید داشتند، حتی در کلیپی خطاب به امیرخان متقی، گفتند که پس دولت فراگیر چه شد؟ اگر می توانی این ده میلیون نفر را برگردان و هر طور که می خواهی حکومت داری کن. اما اگر قرار است ما جور ده میلیون نفر را بکشیم، پس می توانیم مطالبه دولت فراگیر را بکنیم.
در مقابل موضع خوب وزیر خارجه، کسانی بودند که به آن حمله می کردند. مثلا آقای دکتر امیرعبداللیهان، به درستی و بر حسب وظیفه وزارت خارجه، یاد خبرنگار و دیپلمات های شهیدمان در مزار شریف را گرامی می داشتند و اشاره می کردند به شهادت آنها به دست طالبان. زیر توییت ایشان، کسانی که اتفاقا در عرصه سیاست خارجی تاثیر گذار هم هستند، می آمدند و انتقاد می کردند که چرا به طالبان تذکر دادید.
واقعیت این است که وضعیت ستایش و مماشات با طالبان به این درجه رسیده است. امریکا، هفته ای چهل میلیون دلار به طالبان پول می دهد تا راحت باشند. ما هم که درها را باز گذاشته ایم که هر کسی ناراحت است به ایران بیاید و طالبان راحت حکمرانی کند.
عایدی این حکمرانی هم این است که مذهب شیعه، از مذاهب رسمی حذف شده است. زبان فارسی رو به تحدید و تضعیف است. نوروز حذف شده است. تاجیک ها و هزاره ها، نقشی در حکمرانی ندارند. هر کدام به نوعی به طالبان کمک می کنند. در نهایت، طالبان پز می دهند که ما دلار را ثابت نگه داشته ایم.
اگرچه جمهوری اسلامی ایران، تاکید دارد که طالبان را به رسمیت نشناخته و آن را منوط به تشکیل دولت فراگیر کرده است، اما همه جزییات رابطه با یک حکومت قانونی، در حال انجام است. از داد و ستد کالا، تا تحویل سفارتخانه ها و …
سیاست جامعه جهانی در مورد طالبان، سیاست ناز و نوزاش و تحبیب است. در واقع، مسالمت جویی در مواجهه با طالبان. از سازمان ملل که همواره منفعلانه در مقابل طالبان عمل کرده است، تا قدرت های بزرگ جهانی اروپایی، روسیه و چین، و تا ایران.
پاکستانی ها چند روز پیش، نکته ای گفتند: “گفتند رییس آی اس آی در کابل، یک لیوان چای نوشید، ما هنوز داریم هزینه اش را می دهیم. سه سال است که وضع پاکستان ناامن شده و دارد هزینه اش را می دهد. همه دنیا مقصر است و ما هم مقصریم.”
ما در برخی موارد، بد عمل نکردیم. اتفاقا در اجلاس مسکو، جمهوری اسلامی ایران با شناسایی طالبان مخالفت کرد. اما در عمل، همه ترتیبات مربوط به شناسایی را به عمل آوردیم، فقط رسمی نکردیم. ایران در این کار تنها نیست. الان ازبکستان، هیات رسمی به افغانستان اعزام کرده است. اما هیچ کشوری به اندازه ما از این وضعیت متضرر نشده است. هیچ کس، سه میلیون اتباعش ده میلیون نفر نشده است. حتی پاکستان هم دارد پناهجویان قدیمی اش را خارج می کند.
### نفرت پراکنی: تهدیدی برای همزیستی
ما مردم ایران، نیز راهبرد درست و سیاست مشخصی در این خصوص نداشته ایم. از پژوهشگر، تا استاد دانشگاه، جامعه مدنی و …
در یک سو، افرادی هستند که می گویند هیچ کاری نکنید، درها را باز بگذارید، بیایند. در سوی دیگر، افرادی هستند که غیرمستقیم یا مستقیم، در حال ایجاد کمپین نفرت پراکنی علیه اتباع افغانستانی هستند.
هیچ کدام از این دو رویکرد درست نیست.
سارق را در تهران دستگیر کردند، مالباخته و سارق هر دو ایرانی هستند. رسانه ایرانی، تیتر می زند که “اگر افغانی های مالخر نبودند که این اجناس را بخرند، این دزدی ها صورت نمی گرفت.”
خب، این کمپین نفرت افکنی است. این درست نیست. ما چهل سال با اتباع افغانستانی زندگی کرده ایم. در ذهن توده مردم، این جور خبر دهی فقط نفرت ایجاد می کند. اینکه مردم فکر می کنند بیکاری، فقر، سرقت و … زیر سر اتباع افغانستانی است، موجب نفرت می شود. این نفرت، ممکن است به برادرکشی منجر شود.
باید از وضعیت موجود در مورد مهاجران انتقاد کنیم، اما نباید منتج به نفرت پراکنی شود. کمپین اخراج افغانستانی، مطالبه ملی یعنی چه؟ من به عنوان یک ایرانی می گویم مطالبه من نیست. مطالبه من، سیاست درست و ساماندهی است. مطالبه من این است که نخبگان افغانستانی را جذب می کردیم، یک لشکر معنوی طرفدار ایران در این سال ها داشتیم. نه اینکه یک سیاست رها و بازی داشته باشیم که معلوم نیست در مورد مهاجران چه می خواهیم بکنیم.
### قدرناشناسی سران تاجیک و هزاره
به باور من، همه از مسئول و غیرمسئول، در این وضعیت مقصرند. البته خود افغانستانی ها نیز مقصر هستند. منظورم کارگر ساده آنها نیست. منظورم شاعر افغانستانی است که در ایران به او ارج نهاده اند و عزیر هم هست. ایشان، نسبت به پدیده مهاجرت و پدیده جابه جایی جمعیتی گسترده ای که در حال رخ دادن است، نقد نمی کند. اما کلیپی که از خشونت پلیس با تبعه افغانستانی منتشر می شود، آن شاعر عزیز شعر می گوید.
خب این درست نیست. جناب شاعر عزیز، بیا این پدیده جابه جایی جمعیتی را نقد کن. بیا قدرناشناسی ها در افغانستان نسبت به ایران را نقد کن.
در دوره اشرف غنی، چقدر قدرناشناسی به ایران می شد. مساله ما این است که هر کسی در اینجا، منافع و وابستگی هایی دارد و به دلیل همان منافع و وابستگی ها، چشم خود را روی حقیقت می بندد. در دوره اشرف غنی، با ایران بد رفتار شد. تیم آقای غنی و مشاوران رسانه ای و مطبوعاتی اش، که به آمریکا نزدیک بود، کمپین نفرت پراکنی علیه ایران را راه انداخته بودند.
خب اگر اینقدر بدی با ایران کردی، موقع سقوط هم نمی توانی به سوی ایران دست دوستی دراز کنی. چه بسا اگر موقع سقوط و بازگشت طالبان، اگر دولتی مثل کرزی سر کار بود، ایران اینقدر به طالبان نزدیک نمی شد.
آنها بد کردند. سران تاجیک و هزاره، بد کردند و قدر ایران را ندانستند. خیلی زود ایران را از یاد بردند و به آغوش آمریکا رفتند. نمی توانیم رفتار غلط آنها را نادیده بگیریم. سران تاجیک و هزاره و شیعیان افغانستان، متوجه نشدند که عقبه استراتژیک آنها ایران است. آنها اگر ایران را از دست بدهند، نابود می شوند. ما اگر آنها را از دست بدهیم، برای ما ضرر دارد و بخشی از دامنه قدرت استراتژیک مان را از دست می دهیم و برای منافع ملی ما زیان دارد، اما در نهایت چیزی از ایران کم نمی شود. اما هزاره و تاجیک و غیرپشتون و پشتون میانه رو، حواسش نیست که اگر ایران را از دست بدهد، موجودیت خودش به خطر می افتد. هنوز هم به اشتباهات خودشان ادامه می دهند.
هنوز هم فلان فیلمساز افغانستانی، هر چه دلش می خواهد به ایران می گوید و اینها همه برای آن تنور نفرت، هیزم است.
هم ایرانی و هم افغانستانی، نسبت به این وضع بغرنج و ناراحت کننده امروز رخ داده، مسئولیت داریم. باید بدانیم اوضاع خیلی خراب است. شاید اگر فهمیدیم که وقتی مردمی با یک زبان، یک تمدن و یک هویت، به نفرت از هم نزدیک می شوند، فکری کنیم. بدون شعار دادن، البته باید گفت، یک گروه سرافراز هستند. آن هم توده مردم است. باز می بینم که توده مردم ایران، با عزت و احترام با اتباع افغانستانی رفتار می کنند. بین مردم ایران و افغانستان و اتباع افغانستانی، اختلاف نیست. هنوز نسبت به هم محبت دارند. رفتار توده مهاجران افغانستانی، رفتار آبرومندانه ای است. کار می کنند و نان بازوی خودشان را می خورند. رفتار مردم ایران هم با سخاوت است. اما فعالان سیاسی و فرهنگی از هر دو طرف، رفوزه شدند و نمره قبولی نمی گیرند. و البته مقامات مسئول کشور هم همینطور. طالبان هم که اصلا به این چیزها فکر نمی کند، مگر کارهای سطحی که خودشان را خوب نشان دهند.
### طالبان: نگاه امتی و تهدید ایران
حدود یک ماه پیش، در همین کافه، مهمانی داشتیم که از نگاه امارتی طالبان در داخل و نگاه امتی در خارج، صحبت کردند. این گزاره، کنار اینکه گمانه زنی می شود که ده میلیون اتباع افغانی در کشور داریم، نگران کننده تر می شود.
یعنی در آینده نزدیک، گسترده شدن ترکیب جمعیتی افغانستانی در ایران را شاهدیم که می تواند به امتی برای نفوذ طالبان تبدیل شود؟
روی تیشرت فرد افغانستانی در تهران، عکس ملا برادر از رهبران طالبان هست. خب معلوم است که اگر کسی به طالبان عقیده دارد، چرا باید راحت بتواند به ایران بیاید. مهاجر نیست، پناهجو نیست، و خطری هم متوجهش نیست. ما باید قانون گذاری کنیم و محدود کنیم. مجلس باید قانون گذاری کند.
کسانی که به طالبان نزدیک هستند، نباید بتوانند به کشورمان بیایند. نهایتش اینکه با حکومت سرپرستی، باید ارتباط رسمی داشته باشیم که آن هم باید محدود باشد. نه اینکه بتوانند فعالیت های گروهی، تحریکی و حزبی در ایران داشته باشند و نیرو جمع کنند. این صد درصد خطرناک است. این نگاه امت گرایانه از نگاه آنها حذف نمی شود. طالبان جلوی دنیا ایستاده و می گوید که مخالف آموزش زنان است. اگر دستش برسد، دوباره نگاه امت گرایانه دارد.
اگر دستش برسد، دوباره برای ایران امیر تعیین می کند، برای ازبکستان و جای دیگر، امیر تعیین می کند. زورش الان نمی رسد و کمی محتاطانه عمل می کند. وگرنه گروهی که اینقدر به باورها و اصولش پایبند است و این طور بنیادگرایانه به مسائل نگاه می کند و جلوی تمام جهان می ایستند و حق آموزش زنان را حذف می کنند و می گویند کارمند زن در نیروهای سازمان ملل، حق ندارد کار کند، این افراد با این دیدگاه ها، حتما نگاه امت گرایانه خودشان را هم فراموش نکردند.
اینها به ملاهبت الله، می گویند امیرالمومنین، یعنی امیر تمام مومنین. این ها فراموش نشده ست.
اینها که می گویند طالبان فعلی، با دوره ملا عمر فرق کرده، بگویند، مگر همین ها که الان هستند، آن زمان نبودند؟ چه فرقی کرده اند؟ خودشان اصلا نگفته اند که فرق داریم با دور قبل.
اتفاقا طالبان، یک نکته مثبت دارد و آن هم صداقت طالبان است. طالبان واقعا صادق است و هیچ وقت نگفته ما فرقی کرده ایم. همیشه دور اول و ملا عمر را تجلیل می کند.
### پیمانکاران و بازار کار ایران
درست است که هر وقت در مورد اتباع افغانستانی صحبت می کنیم، بحث به طالبان کشیده می شود. در صورتی که علت مهاجرت اغلب اتباع افغانستانی به ایران، اصلا طالبان نیست، بلکه مساله کار است.
دقیقا اینجاست که باید بپرسیم چرا ما بازار کارمان را به افغانستانی ها می دهیم. آیا وضعیت اقتصادی کشور ما، شبیه امارات متحده عربی است که نیروی کار هندی و پاکستانی می پذیرد؟ چرا داریم بازار کارمان را به آنها واگذار می کنیم؟
خب چرایی اش مشخص است. پیمانکار دنبال این است که با کمترین هزینه، کارش راه بیفتد و افغانستانی ها، نیروی کار ارزان و بدون بیمه هستند. چون غیرمجاز است، از کارفرما می ترسد و مطیع است. نمی تواند برود به اداره کار، شکایت کند. چرایی اش، سودجویی فرد است.
درست است که پیمانکار، امروز دنبال نفعش است، اما در پنج یا ده سال آینده، این انگاره که مثلا بازار ساخت و ساز ما در دست افغانستانی هاست، نگران کننده نیست؟
کلا انسان موجودی است سودجو. پیمانکار یا هر کدام ما، ممکن است دنبال این سود باشیم. اما حاکمیت است که باید دنبال سیاست گذاری باشد. مثلا جریمه سنگین بگذارد و ممانعت کند از به کارگیری آنها. به فوریت، باید انسداد مرزها انجام شود.
اینکه وزارت کشور دنبال این است، کار درستی است. البته نه اینکه تا آخر سال، دوصد تا سیصد هزار نفر از کشور خارج شوند. این فایده ندارد. باید جمعیت گسترده چند میلیونی اتباع غیرقانونی، از کشور مسترد شوند و سیاست خارجی ما در افغانستان، باید بازبینی کامل شود.
### بستن مرزها و راهکارهای پیش رو
وزارت کشور، در اولین اقدام جدی، اعلام کرده که اتباع غیرمجاز، باید رد مرز شوند. ممکن است تعدادی رد مرز شوند، اما می توانند مدتی بعد دوباره وارد شوند.
آیا اصلا بستن مرز، شدنی است؟
من هم فکر می کنم، به این سادگی شدنی نیست. یادم است که صورت مذاکرات ادوار اولیه مجلس شورای ملی را می خواندم، حدود صد سال پیش و دوره ششم مجلس شورای ملی، این بحث مطرح بود. همان دوره هم می گفتند نمی شود.
الان صد سال گذشته، اگر امکانات بستن مرز را دارند، که خیلی هم خوب. واقعا اگر می توانند مرز را ببندند، خب چرا تا به حال نبستند؟ اگر می توانند دیوار بکشند و مرز را مسدود کنند، انجام دهند. البته نه از آن دیوارها که نزدیک ولایت نیمروز کشیدند و خاک ما هم جزو کشور افغانستان شد.
اگر می خواهند دیوار بکشند، دست کم یک جوری دیوار بکشند که خاک ایران سمت افغانستان نرود.
در وضعیت فعلی، چه راهکاری وجود دارد؟
ما باید با پاکستان، به سیاست مشترکی در مورد افغانستان برسیم. آمریکا از آن منطقه رفته و انگیزه ای برای بازگشت به سبک قبل ندارد. آمریکا با کمک های هفتگی و سلطه بر حریم هوایی افغانستان، جایگاه خود را حفظ کرده است. ایران با پاکستان، تاجیکستان، و حتی روسیه، می توانند به سیاست مشترکی برسند. به شرطی که سیاست ما انفعالی نباشد. منتظر نمانیم که سیاست آنها در مورد افغانستان چیست، و بعد ما دنبال آنها بیفتیم.
در مورد افغانستان، باید تعامل کنیم و روسیه و چین را همراه خودمان کنیم. اگر ما موضع افغانستان را از منظر رقابت قدرت های بزرگ ببینیم، اشتباه بزرگ برای ما است.
ما باید این موضوع را از مساله منافع و مسایلی که برای خود ما ایجاد می شود، ببینیم. اینکه در مساله افغانستان، آمریکا منتفع می شود یا چین، برای ما نباید اهمیت داشته باشد. افغانستان حیاط خلوت ما است. آنها باید بدانند، طوری عمل کنند که منافع ایران مورد تهدید واقع نشود.
در بحث هیرمند و قرارداد هویدا شفیق، و تصویب آن چند سال بعد، و تعاملات محمدرضا شاه با داوود خان و … همه اینها از دریچه جنگ سرد رخ داد. برای اینکه به آمریکا در مقابل روسیه کمک کنند.
اما نتیجه اش چه شد؟ آیا توانست مانع نفوذ کمونیست ها شود؟ نه. آنها آمدند روسیه را اشغال کردند. محمدرضا شاه، حتی می خواست دو میلیارد دلار وجه نقد به داوود خان بدهد، که عمر دادوود خان کفاف نداد.
در اردیبهشت ۵۷، ساقط شد. پس حتی نتیجه جنگ سردی موضوع، با تمام این کارهایی که محمدرضا شاه برای کمک به آمریکا کرد، موفق نبود. اما نتیجه اش برای ما، مصیبت هایی شد که این قرارداد برای ما داشت و مساله حق آبه را نتوانست حل کند.
بر اساس خاطرات اعلم، امتداد این دو نگاه را الان هم می توانیم ببینیم. یک نگاه، منظر محمدرضا شاه است که مساله سیستان مهم نیست که چطور می شود. مهم این است کاری کنیم که افغانستان به دامن شوروی نیفتد. یک نگاه دیگر، نگاه اعلم است که می گوید به درک که به دامن آمریکا یا شوروی افتاد، ما باید از منافع ملی خودمان دفاع کنیم. از آب مردم سیستان باید دفاع کنیم. می گوید گریه کردم بعد این قرارداد و افسرده شدم.
حالا هم این نگاه هست. این که آمریکا از افغانستان برود یا نه، روسیه یا چین بیاید یا نه، بگرام در دست آمریکا باشد یا چین، برای ما عایدی و ضرری ندارد. ما باید دنبال منافع ملی خودمان باشیم.
در این راستا، می توانیم با پاکستان، به نقاط مشترکی برسیم. روس ها را با خودمان همراه کنیم. روس ها، ممکن است برای ترساندن تاجیکستان و غیره، از ابزار طالبان استفاده کنند تا آنها را بیشتر به خودشان نزدیک کنند. اما ما می توانیم روس ها را متقاعد کنیم که تضعیف فارسی زبانان در افغانستان، به ضرر روسیه است، چون که در آسیای مرکزی، فارسی زبانان همیشه روابط دوستانه ای با روسیه داشتند.
تضعیف فارسی زبانان در افغانستان، نیروی متحد روسیه را تضعیف می کند و در نتیجه، به طور راهبردی، نفوذ روسیه را تضعیف می کند.
این ابزارها وجود دارد، در حالی که دیپلمات ما ابتکار عمل به خرج بدهد و با پاکستان، روسیه و چین، یک سیاست واحد را دنبال کند. اگر بتوانیم تغییراتی در این وضعیت ایجاد کنیم و به راهبرد هماهنگی برسیم، در مبدا این وضعیت درست می شود.
بله، افغانستانی ها به دلیل رکود اقتصادی، به ایران مهاجرت می کنند. این رکود، به دلیل انزوای اقتصادی است که در افغانستان وجود دارد. وقتی زنان که نیمی از جمعیت کشور هستند را بیکار می کنند و اجازه کار ندارند، حتی سالن های آرایش زنان را تعطیل می کنند، معلوم است که بیکاری ایجاد می شود. دنیا از افغانستان رفته است. افغانستان که خودش چیزی ندارد.
دیپلمات می گوید من نمی توانم برای چین سیاست تعیین کنم، ولی من معتقدم اگر با پاکستان به وحدت نظر برسیم، پاکستان به عنوان متحد استراتژیک چین، می تواند چین را همراه کند. سیاست خارجی ما با پاکستان، باید به اشتراک نظر برسد. این فرصت طلایی، الان برای ما وجود دارد، و باید از فرصت رابطه بد پاکستان با طالبان، استفاده کنیم.
وحدت نظر ایران با پاکستان، بعد همراه کردن روسیه و چین، اتحاد چهارگانه ای می تواند ایجاد کند که بعد طالبان، از سیاست های آنها تبعیت کند. اگر هیچ راهبردی نداشته باشیم، به نتیجه ای نمی رسیم. وضعیت فردا، مطمئنا از امروز بدتر است. راهبردی را هم نمی توانیم به تنهایی اجرا کنیم.
### اخبار افغانستانی در صدا و سیما
اخیرا در خبرها آمده است که صدا و سیما، بخش خبری برای اتباع افغانستانی راه اندازی کرده و نیروهای افغانستانی هم به کار گرفته است. نظر شما در مورد این اقدام، از لحاظ قانونی و حقوقی چیست؟
اگر صدا و سیما، بخش خبری برای پوشش اخبار اتباع افغانستانی راه اندازی کرده، کار خوبی است و دستش درد نکند. اما باید همه جانبه نگر باشد، مشکلاتی که برای ایران ایجاد می کنند، هم باید پوشش داده شود.
اینکه بازار کار را تصرف می کنند، اینکه وضعیت بهداشتی چطور است، باید به این نکته توجه شود. بیماری هایی که در ایران ریشه کن شده، از این جابه جایی جمعیتی دوباره دارد شیوع پیدا می کند. بیماری هایی که میلیون ها دلار برای ریشه کنی آنها هزینه شده است. این جمعیت ده میلیونی، در اندازه ایران نیست. باید متوقف شود. به کشور خودشان بازگردانده شود، این روند جابه جایی و تغییر بافت جمعیتی ایران، ضد هویت ملی و منافع ملی ایران، و پدیده خطرناکی است.
ولی در یک بستر خردگرایانه. در یک طرف کمپین های احساسی نفرت پراکنی، ایجاد نشود. قدر داشته هایمان را بدانیم.
اینکه چهل و پنج سال است اتباع افغانستانی در ایران هستند، ولی یک منازعه پیش نیامده است. خدای نکرده، اگر مساله ای مثل آنچه بین عثمانی و ارمنی پیش آمد، در قفقاز بین ارمنی و آذری، در عراق بین کرد و عرب، و در آفریقا بین قبایل مختلف پیش آمد، اگر چنین چیزی پیش آید، ایران رنگ توسعه را نمی بیند.
هر چه محتاط و محافظه کار باشیم و آهسته قدم برداریم، بهتر است. هر چه افراد یک شبه اطلاعات پیدا کرده، اظهار نظر نکنند، بهتر است.
برخورد با پدیده جابه جایی جمعیتی، باید عاقلانه و خردمندانه و به دور از هیجانات و احساسات باشد.
### استقبال از حرف ذبیح الله مجاهد
آقای ذبیح الله مجاهد، اخیرا در مصاحبه با یکی از روزنامه های ایران، گفته است که مهاجران افغانستانی به کشورشان بازگردند. به نحوی از اتباع خودشان، دعوت به بازگشت کرده اند.
ما هم این دعوت را جدی بگیریم؟
طالبان هیچ مسئولیتی در مقابل اتباع خود ندارد. در دولت جمهوری، با همه انتقادها از بازگشت مهاجرین می ترسیدند. اما ذبیح الله مجاهد، برایش بازگشت مهاجرین خیلی مهم نیست، چون مسئولیتی در قبالشان احساس نمی کنند، حتی اگر نان نداشته باشند که بخورند.
ولی به هر حال، مقام رسمی است و باید از حرفش استقبال کنیم. اینکه نان مردمش را چطور تامین می کند، مساله طالبان است.
طالبان، به جای اینکه همه پول را به نیروهای خودش بدهد، بخشی از پولش را به مردم افغانستان بدهد که اینقدر سوءتغذیه در این کشور رواج نداشته باشد.
یک دوست افغانستانی، نکته ای گفت. اینکه یک تقسیم کار در دوره دوم طالبان رخ داد، که طالبان مسئول نیروهای خودش است و جامعه جهانی مسئول مردم افغانستان است.
بنابراین، چهل میلیون دلار به طالبان پول می دهند و مردم افغانستان هم برای کار به ایران می آیند و … مسولیتش فقط نسبت به نیروهای خودش است و تیپ های انتحاری درست می کند و رژه می روند.
در جریان گام های کاهش تعهدات برجام، در مقابل خلف وعده طرف مقابل، آقای عراقچی (معاون وقت)، از گزینه اخراج اتباع افغانستانی از ایران صحبت کرد، که با واکنش های منفی زیادی در داخل مواجه شد.
در حالی که ایران می تواند از پارامتر میزبانی از مهاجران، در مجامع بین المللی هم استفاده کند.
بله، ما می توانیم مرزها را باز کنیم، که مهاجران به سمت ترکیه و اروپا بروند. به خاطر اینکه اروپایی ها و غربی ها، هم نسبت به مهاجران مسئولیت احساس کنند. ما منفعلانه ترین سیاست را نسبت به اتباع افغانستانی داریم. دلش خوش است که آمریکا از افغانستان رفته است.
اگر رفته، ضرر آن شامل آمریکا شده؟ بهترین وضعیت برای آمریکا ایجاد شده. طالبان، در این سه سال، هیچ قدمی علیه آمریکا برنداشته است. امریکایی ها و اروپایی ها، هم نیروهایشان را از افغانستان بردند. طالبان، اول ضد امریکایی بود، اما طالبان دوم، ضد امریکایی نیست.
پس موضوع مهاجران، می تواند یکی از اهرم های سیاست خارجی ما باشد؟
بله، صد درصد. ایران می تواند مرزها را باز کند، هر کسی که می خواهد برود. چینی ها می روند معادن افغانستان را استخراج می کنند.
اروپایی ها هم آن جا هیچ نیرویی ندارند. المان ها هم اخراج را شروع کرده اند. بقیه هم کم کم سفارتخانه ها را تعطیل کرده و … این وسط، ایرانی هست که درهایش را باز کرده و ده میلیون آمده، و این ده میلیون، خانواده تشکیل می دهند و پانزده تا بیست میلیون نفر می شوند. با این وضعیت، مرزها، ده میلیون دیگر هم می آیند و عملا یکی از جمعیت های کشور ما می شوند.
همه کشورهای دیگر، هم راحت باشند.