## آتشنشانی؛ فراتر از یک شغل
آتشنشانی بیشتر از یک حرفه است؛ به سختی میتوان شغلی پیدا کرد که در آن افراد برای نجات جان دیگران خود را به آب و آتش بزنند و حتی جان خود را فدا کنند. هفتم مهرماه، روز آتشنشانان است و امسال صدمین سال فعالیت آتشنشانی در تهران نیز بهانهای شد تا با چند آتشنشان قدیمی گفتگو کنیم و خاطرات و تجربیات آنها را بشنویم. همچنین از چالشهایی که در طول یک قرن گذشته هنوز حل نشدهاند، مطلع شویم.
افشین فلاحزاده، رئیس ایستگاه ۴۶ آتشنشانی تهران، متولد سال ۱۳۵۴ و دارای دو فرزند، در گفتگو با ایسنا درباره چگونگی شروع شغل آتشنشانیاش میگوید: «پدرم در پالایشگاه تهران کار میکرد و وقتی به سن کار رسیدم، من را به پالایشگاه برد. مدتی در آنجا کار کردم اما هیچوقت به آن علاقهای نداشتم. همیشه فکر و ذکرم جای دیگری بود. از بچگی عاشق شغل آتشنشانی بودم. این علاقه آنقدر زیاد بود که وقتی حادثهای رخ میداد و صدای ماشین آتشنشانی را میشنیدم، دنبال ماشین میدویدم تا به محل حادثه برسم و نحوه کارشان را از نزدیک ببینم. گاهی اوقات هم از آنها جا میماندم اما این علاقه همیشه همراه من بود.»
این آتشنشان که ۲۵ سال خدمت در آتشنشانی را پشت سر میگذارد، ادامه میدهد: «سال ۱۳۷۸، سازمان آتشنشانی تهران آگهی استخدام داد. من که همیشه منتظر این فرصت بودم، ثبتنام کردم و در تمام آزمونهای علمی و ورزشی موفق شدم. اوایل سال ۱۳۷۹ کارم را شروع کردم و امسال نزدیک به ۲۷ سال است که آتشنشان هستم و با عشق کارم را ادامه میدهم.»
فلاحزاده درباره اهمیت ایستگاهی که فرماندهی آن را بر عهده دارد، میگوید: «ایستگاه ۴۶ آتشنشانی در منطقه چهارراه ولیعصر تهران قرار دارد و پنج سالی هست که ریاست آن را بر عهده دارم. این ایستگاه یکی از پرمخاطرهترین و حساسترین مناطق عملیاتی کشور است. در این منطقه وزارتخانههای مختلف، مراکز تجاری و اداری بسیار بزرگ، مراکز خرید انبوه و نهادهای عالی کشور را داریم و علاوه بر آن جمعیت زیادی هم در حال تردد هستند. این مسائل اهمیت و میزان خطر این منطقه را نشان میدهد.»
## ضرورت افزایش اختیارات سازمان آتشنشانی
رئیس ایستگاه ۴۶ آتشنشانی تهران ادامه میدهد: «متاسفانه یکی از دغدغههای ما ناایمن بودن ساختمانهاست. من معتقدم اکثر ساختمانها، حداقل در منطقه ما، ناایمن هستند. به این معنا که همه چیز در این ساختمانها رعایت شده به جز ایمنی. متاسفانه اکثر مالکان و مدیران ساختمانها به این مسئله توجهی ندارند. یعنی به جز ساختمانهای قدیمی، حتی ساختمانهای نوساز نیز موارد ایمنی را کاملا رعایت نمیکنند. چند سالی است که سازمان آتشنشانی تهران، از هر ساختمان بازدید ایمنی به عمل میآورد و این کار به صورت روزانه در برنامه هر ایستگاه وجود دارد.»
وی میافزاید: «ما آتشنشانان هنگامی میتوانیم در زمینه پیشگیری از خطرات قویتر عمل کنیم که اختیارات و قدرت اجرایی بالایی داشته باشیم. سازمان آتشنشانی باید به گونهای قدرت داشته باشد که نیازی به ورود دستگاه قضا یا شهرداری نداشته باشد و بتواند به تنهایی مالکان ساختمانها را به رعایت نکات ایمنی سوق دهد. زیرا مجموعه این عوامل باعث حفظ جان و مال مردم میشود و این مسئله اصلا شوخی بردار نیست.»
## فقر فرهنگ ایمنی در کشور
فلاحزاده با اشاره به فعالیتهای اینستاگرامیاش برای ارتقاء فرهنگ ایمنی میگوید: «حدود پنج سال پیش تصمیم گرفتم علم و مهارتی را که به عنوان یک آتشنشان کسب کردهام و تجربه ای را که دارم با مردم به اشتراک بگذارم. از این طریق هم فرهنگ ایمنی را بالا ببرم و هم آموزشهایی ارائه دهم که از وقوع حوادث جلوگیری کنم. اینگونه شد که در شبکه اجتماعی اینستاگرام شروع به کار کردم و هر روز چند کلیپ در حوزههای مختلف پیگیری از حوادث و ایمنی تولید و منتشر میکنم.»
وی میافزاید: «من شاهد هستم که در همین شهر تهران نیز، فرهنگ ایمنی وجود ندارد و بسیاری از مردم حتی سادهترین نکات ایمنی را نیز بلد نیستند. در عروسیها و تولدها شاهد هستیم که بادکنکهایی که به عنوان بادکنک هلیومی فروخته میشوند، جان افراد را میگیرد و روز جشن را به روز عزا تبدیل میکند. در حالی که با رعایت نکات ساده میتوان از این فجایع جلوگیری کرد. من در صفحه اجتماعی خودم تلاش میکنم همین نکات را که در زندگی روزمره همه شهروندان مورد نیاز است، آموزش دهم تا کمتر شاهد وقوع حوادث مختلف باشیم.»
فلاحزاده با تاکید بر اینکه در کشورمان اهمیت ایمنی دست کم گرفته میشود، میگوید: «موارد ایمنی انقدر در کشور ما کم اهمیت شمرده میشوند که اگر روزی یک نفر بخواهد به افراد آموزش ایمنی دهد، همه تصور میکنند که قصد فروش ایمنی و درآمدزایی را دارد. در صورتیکه من معتقدم حتی اگر کسی بخواهد ایمنی را بفروشد نیز، هیچ اشکالی ندارد چون این کار باعث حفظ جان و مال افراد میشود. علاوه بر این، برخی ادارات از ما آتشنشانان می خواهند که برای پرسنلشان، کلاسهای ایمنی برگزار کنیم. این مسئله باعث میشود فرهنگ ایمنی در آن اداره بالا برود و جان افراد کمتر در خطر بیافتد.»
این آتش نشان ادامه میدهد: «در مجموع من معتقدم این آموزشهای ایمنی، باید به صورت عمومی و در دسترس همگان به صورت رایگان قرار گیرد تا همه یاد بگیرند چه اقداماتی انجام دهند که شاهد حوادث نباشیم و چه اقداماتی انجام ندهند که حوادث ایجاد شوند. به این ترتیب میزان حوادث و تلفات و خسارات ناشی از آن کاهش مییابد. ایمنی، به همه افراد یک جامعه مربوط است و همه مردم از کودک تا سالمند باید آموزش ایمنی ببینند.»
## کمبود نیرو و تجهیزات در آتشنشانی
فلاحزاده میگوید: «بر اساس استانداردهای موجود، به عنوان مثال در همین ایستگاه ۴۶ ، باید در هر شیفت ۱۳ تا ۱۴ نفر نیرو داشته باشیم اما در حال حاضر در هر شیفت تعداد ما هشت نفر است. یعنی ما در هر شیفت کمبود نیرو داریم که این مسئله باعث میشود هم فشار روی نیروها زیاد شود و هم در حوادث بزرگ نیاز به کمک سایر ایستگاهها پیدا کنیم. در زمینه تجهیزات نیز توسط مدیریت سازمان اقدامات خوبی انجام شده اما نیاز است قویتر شویم و ای کاش هر چند سال یک بار تجهیزات ما کاملا نو شوند. ولی هنوز تا شرایط ایدهآل خیلی فاصله داریم. این موضوع در دیگر شهرهای کشور که بیشتر هم وجود دارد.»
## داستان ورود مهدی کنگاوری به آتشنشانی
مهدی کنگاوری، یکی از فرماندهان عملیاتی آتشنشانی تهران نیز در گفتگو با ایسنا میگوید: «من سال ۱۳۷۹ وارد سازمان آتشنشانی شدم. داستان ورودم به سازمان اینگونه بود که من شغل آزاد داشتم و حتی درآمدم نیز خوب بود. اما یک روز با صاحبکارم به مشکل برخوردم و استعفا دادم. همان روز وقتی به خانه رسیدم، روی میز یک روزنامه همشهری دیدم. آن را برداشتم و خیلی اتفاقی دیدم سازمان آتشنشانی تهران استخدام میکند. احساس کردم شاید راه و تقدیر من این باشد. به همین دلیل دنبال استخدام رفتم و موفق هم شدم.»
وی میافزاید: «چند سالی است که فرمانده عملیات شدهام. یعنی وقتی حادثه یا حریقی رخ میدهد، من در بیرون از محل حادثه، عملیات را مدیریت میکنم. در واقع تکنیک مقابله با آن حادثه و وظیفه هر نیرو را مشخص میکنم. هر فرمانده یک معاون فرمانده دارد که با سایر آتشنشانها وارد حادثه میشود و چشم فرمانده در محل حادثه خواهد بود.»
این آتشنشان با اشاره به اینکه خدار و شکر تاکنون برای آتشنشانانی که من فرماندهشان هستم هیچ اتفاقی رخ نداد، ادامه میدهد: «اگر حادثهای برای هر یک از نیروهای آتشنشانی در محل حادثه رخ دهد، مسئولیت آن با فرمانده عملیات است. اما در قوانین بیشتر به شرایط محل حادثه توجه میشود و در واقع هر یک از افراد باید شرایط را بسنجند.»
کنگاوری با اشاره به اینکه آتشنشانان خیلی به یکدیگر نزدیک هستند، میگوید: «ساعت کاری ما ۲۴، ۴۸ است. یعنی ما ۲۴ ساعت در محل کار شیفت هستیم و ۴۸ ساعت استراحت میکنیم. به خاطر این نوع ساعت کار، ما ساعات زیادی را در کنار همکارانمان زندگی میکنیم. از آنجایی که بیشتر آتشنشانان در زمان استراحتشان به شغل دیگری نیز مشغولند، در نتیجه ما در کنار همکارانمان بیشتر زندگی میکنیم تا در کنار خانوادههایمان. انگار دو خانواده داریم. به همین دلیل وقتی برای یکی از ما اتفاقی بیفتد زندگی کل همکاران تحت تاثیر قرار میگیرد.»
## کمبود تجهیزات انفرادی در آتشنشانی
وی میافزاید: «در بیشتر کشورهای دنیا، آتشنشانان تجهیزات انفرادی خاصی دارند که در شرایط مختلف میتوانند از آن استفاده کنند. به عنوان مثال کمربندهایی در دنیا وجود دارد که کاربردهای مختلفی دارند. اما ما اصلا از آن کمربند در ایران نداریم. علاوه بر این، متاسفانه تعویض لباسهای آتشنشانی نیز بسیار پروسه سختی دارد. من به شخصه ترجیح میدهم همین لباسی که در یک ماموریت پاره شده را بپوشم و این پروسه را طی نکنم. در حالیکه تجهیزات ما باید همیشه نو و سالم باشند تا بتوانیم بهتر خدمت کنیم.»
## افتخار به شغل آتشنشانی
کنگاوری با اعلام خوشنودی از جایگاهی که آتشنشانان در میان مردم دارند، اظهار میکند: «کار ما آتشنشانان خیلی سخت است و حتی امکانات ما نیز کمبودهایی دارد. اما ما جایگاه ویژهای نزد مردم داریم که این مسئله خیلی برای ما دوست داشتنی است. اکثرا ماموریتهای ما زمانی است که مردم در شرایط سخت قرار دارند. به عنوان مثال خانه و زندگیشان آتش گرفته یا در تصادفات آسیب جدی دیدهاند. اما در همه این شرایط مردم با ما رفتار خوبی دارند و همیشه از دیدن ما هنگام مشکلاتشان خوشحال میشوند که این مسائل باعث میشود ما حس خیلی خوبی به کارمان داشته باشیم. همچنین همیشه شاهد هستیم که شهروندان برای ما دعای خیر میکنند که این نیز برای ما بسیار خوشآیند و رضایت بخش است.»
این آتشنشان درباره خاطرات خوب و بد دوران خدمت خود نیز میافزاید: «اواسط دهه ۸۰ بود که برای یک ماموریت در پارک اعزام شدیم. در محل حادثه دیدم که یکی از انگشتهای دست یک دختر بچه حدودا پنج ساله، در چرخ و فلک گیر کرده و این بچه خیلی درد داشت. وقتی میله ها را بریدیم و دست بچه آزاد شد، انقدر با زبان بچگانه خودش تشکر کرد که من به خودم و شغلی که انتخاب کرده بودم، افتخار کردم. هیچوقت آن صحنه را فراموش نمیکنم. بدترین خاطره همه ما آتشنشانان نیز، حادثه پلاسکو بود که این حادثه به قدری بزرگ و وحشتناک بود که هیچوقت شبیهش را ندیده بودیم و آواربرداری به شدت سخت بود. متاسفانه ۱۶ نفر از همکارانمان را در آن از دست دادیم.»
## محمود حاجتی: یک آتشنشان با خاطره تلخ
محمود حاجتی، آتشنشانی دیگر است که در گفتگو با ایسنا میگوید: «به قول فرمانده، من که معاون فرمانده هستم، چشم فرمانده داخل حادثه هستم. به این معنا که فرمانده روش انجام عملیات را به معاون منتقل میکند و معاون آن را به سایر آتشنشانان اعلام میکند و همراه آنها وارد محل حادثه میشود. در واقع معاون فرمانده، مسئول رده بالایی است که وارد صحنه میشود.»
وی با اشاره به حادثهای که برای او رخ داده است، میافزاید: «سال ۱۳۹۶ در یک مغازه چرم فروشی حریقی رخ داد که بسیار بزرگ بود و پرحرارت. برای تخلیه دود و حرارت، به پشت بام رفتم تا شیشهها بشکنم و مجرایی برای تخلیه دود باز کنم. که به یکباره از روی کولر حدود سه متر سقوط کردم. در این حادثه، مهرههای کمرم به شدت آسیب دید و هنوز نیز دردهایی دارم که همراه من هستند.»
## فرج ولی زاده: آتشنشانان تهرانی مشمول قانون سختی کار نیستند
فرج ولیزاده، کارشناس آتشنشانی نیز در گفتگو با ایسنا میگوید: «من از بچگی به مشاغل عملیاتی و هیجانی مثل خلبانی، مشاغل نظامی و آتشنشانی علاقه داشتم. وقتی بزرگتر شدم دنبال هر سه این کارها رفتم اما موقعیت آتشنشانی زودتر برایم فراهم شد و چون چند بچه محلمان آتشنشان بودند، من هم به دنبال این کار رفتم.»
وی با اشاره به اینکه آتشنشانان از شرایط قانونی رضایت ندارند، میافزاید: «خداروشکر از شغلم با همه سختیهایش راضیم. اما برخی مسائل اداری و قوانین ما را اذیت میکند که امیدواریم اصلاح شوند. مثلا با اینکه کار ما بسیار خطرناک و سخت است و در قانون نیز عنوان شغل آتشنشان، جزو مشاغل سخت و زیان آور محسوب شده و بر همین اساس ما باید با ۲۰ سال سابقه کار بازنشسته شویم و از سایر مزایای این سختی کار استفاده کنیم، متاسفانه این امر تحقق پیدا نکرده است.»
این آتشنشان ادامه میدهد: «همه آتشنشانان در سراسر کشور، مشمول قانون سختی کار میشوند. اما در تهران چون سازمان آتشنشانی تحت پوشش بیمه شهرداری تهران است و بیمه ما نیز همانند سایر آتشنشانیها نیست، این قانون برای ما اجرا نمیشود. هر بار که پیگیر این حق خود میشویم نتیجهای حاصل نمیشود.»
## امیــــر خلیل پور: ما امــــانت دار مردم هســــتم
امیر خلیلپور، کاردان آتشنشانی نیز در گفتگو با ایسنا میگوید: «هر یک از ما بعد از اینکه چند سال آتشنشان باشیم میتوانیم در دورههای مختلف کاردانی و کارشناسی شرکت کنیم و درجه خود را بالا ببریم. من کاردان آتشنشانی هستم و چون گواهینامه پایه یک دارم، راننده خودرو سنگین آتشنشانی به نام خودروی پس رو یا همان خودروی دوم در عملیاتها هستم. البته ما به جز رانندگی، در صورت نیاز وارد عملیات نیز میشویم. اما بیشتر وظیفه رساندن آتشنشانان و تجهیزات را به محل حادثه داریم.»
این آتشنشان با اشاره به وظایف رانندهها در آتشنشانی ادامه میدهد: «ما در برنامه هر شیفت، طرح شهرشناسی داریم. یعنی بیشتر در ساعت خلوتی شهر، به مراکز مختلف منطقه عملیاتی خود می رویم تا کوچهها و خیابانها را یاد بگیریم تا در عملیاتها زودتر آدرس را پیدا کنیم. همچنین اگر خیابانی مسدود شده باشد، معمولا پلیس راهور به ما اعلام میکند. اما ما هم خودمان مسیرها را بررسی میکنیم.»
ما از این آتشنشان درخواست کردیم تا اگر خاطره تلخی از عملیاتها دارد، برایمان تعریف کند. اما وی در پاسخ به این خواسته ما میگوید: «من معتقدم ما آتشنشانها مثل دکترها باید امانت دار مردم باشیم و اتفاقاتی که رخ میدهد را هیچوقت برای کسی بازگو نکنیم تا این اعتماد مردم برای ما بماند. ما همیشه زمانی نزد شهروندان می رویم که شرایط روحی و جسمی بدی دارند. بنابراین این مسائل نباید بازگو شود تا برای افراد دیگر نیز ناراحتی ایجاد نکند. هر کسی که من را میشناسد، این اخلاق من را میداند. برای همین حتی همسرم نیز درباره عملیاتها از من سوال نمیپرسد و به این مسئله احترام میگذارد.»
## بیژن فراهانی: رانندگی ماشین آتشنشانی پراسترس است
بیژن فراهانی یکی دیگر از آتشنشانان در گفتگو با ایسنا درباره ماجرای آتشنشان شدنش، میگوید: «سال ۱۳۶۶ بود که من به صورت حرفهای بسکتبال بازی میکردم. یک روز یک نفر من را در سالن ورزشی دید و گفت که خیلی به درد کار آتشنشانی میخورم. از همان جا این جرقه در ذهن من زده شد و به دنبال استخدام در آتشنشانی رفتم و همان سال در تمام آزمونها قبول شدم و بعد از آموزشهای تخصصی، به عملیات رفتم. خانوادهام مخالفتی با آتشنشان شدن من نداشتند اما من بچه یکی مونده به آخر هستم و مجرد. مادرم هر شیفت برایم دعا میکند و نگرانم است. حتی در هر شیفت حداقل یک بار تماس میگیرد و جویای احوالم است.»
این کاردان آتشنشانی ادامه میدهد: «شغل ما سختیهای بسیاری دارد اما دائما ذکر خیر پشت سر ما است و من تاثیر آن را در زندگی شخصی خودم دیده ام و به این خاطر خدا را شاکرم. مثلا همیشه دیده و شنیده ایم که میگویند کارمندان بانک انقدر در سال وام میگیرند یا کارکنان شرکتهای خودروسازی سالانه سهمیه خودرو دارند. اما هیچوقت پشت سر آتشنشانان هیچ حرف و حدیثی وجود ندارد و هرکس هرکجا که ما را میبیند به ما خسته نباشید میگوید و این قدردانیها واقعا دلگرم کننده است.»
این آتشنشان که راننده خودروی پیش رو آتشنشانی است، در پاسخ به پرسش که اگر با خودروی سنگین آتشنشانی تصادفی صورت گیرد، چه کسی مقصد است، میگوید: «هنگامی که ما در اعزام به ماموریت هستیم اگر تصادفی رخ دهد، راننده مقصد نیست. چون باید در کمترین زمان ممکن به محل حادثه برسیم. اما در زمان بازگشت از ماموریت، خودروی ما نیز مثل یک خودروی معمولی است و نباید تخلفی انجام دهد. اینکه ما از خط ویژه تردد میکنیم به این علت است که در صورت اعلام ماموریت دیگری، جلوی راه ما باز باشد و زودتر به حادثه بعدی برسیم.»
فراهانی درباره اهمیت شغل رانندگی ماشینهای سنگین در سازمان آتشنشانی میگوید: «من مدتهاست راننده هستم و دیگر وارد محل حادثه نمیشوم. و بیشتر کارهای آبرسانی و پشتیبانی را در عملیاتها انجام میدهم و از کانون حادثه دور هستم. اما رانندگی در شهری مثل تهران، آدرسیابی دقیق و سریع نیز استرسهای خود را دارد و کمتر از کار آتشنشانی نیست.»