## شاخصهای سنجش تورم: ابزاری کلیدی برای اقتصاد
شاخصهای سنجش تورم، ابزارهای ارزشمندی برای سیاستگذاران اقتصادی و بانکهای مرکزی به شمار میروند. این شاخصها برای نظارت بر تغییرات قیمتها در اقتصاد و تعیین مسیر سیاستهای پولی مورد استفاده قرار میگیرند.
در آمریکا، دو شاخص اصلی برای اندازهگیری تورم وجود دارد: شاخص قیمت مصرفکننده (CPI) و شاخص مخارج مصرف شخصی (PCE). در حالی که اغلب تحلیلها و گزارشهای اقتصادی از CPI استفاده میکنند، بانک مرکزی آمریکا (فدرال رزرو) از سال 2000 شاخص PCE را به عنوان شاخص اصلی تورم به کار میگیرد.
هر دو شاخص CPI و PCE در ایالات متحده، تغییرات قیمتها را بر اساس سبدی از کالاها و خدمات بررسی میکنند. با این حال، تفاوتهای مهمی بین این دو شاخص وجود دارد.
در ایران نیز دو نهاد مجزا، یعنی مرکز آمار ایران و بانک مرکزی، شاخص قیمت مصرفکننده (CPI) را محاسبه میکنند. با این حال، استفاده از شاخص PCE میتواند برای ارتقای کارایی سیاستگذاری پولی در کشور مفید باشد.
در ایران، هیچکدام از دو نهاد آماری که نرخ تورم را محاسبه میکنند، به محاسبه شاخص مخارج مصرف شخصی نمیپردازند یا حداقل چنین آماری را منتشر نمیکنند.
## چالشهای شاخصهای سنجش تورم در ایران
با توجه به اینکه بسیاری از کشورهای پیشرفته مانند ایالات متحده از شاخص PCE برای سیاستگذاریهای پولی استفاده میکنند، ایران نیز میتواند با بهرهگیری از این شاخص، ابزارهای تحلیلی خود را تقویت کرده و امکان مقایسه و همراستایی بیشتر با اقتصاد جهانی را فراهم کند.
بر اساس همین شاخصها، سیاستهای کلان پولی تعیین میشوند. به عنوان مثال، کاهش نرخ بهره تأثیرات مهمی بر مصرفکنندگان دارد. با کاهش هزینه استقراض، مانند وامهای مسکن، خودرو و کارتهای اعتباری، دسترسی به این کالاها برای مصرفکنندگان راحتتر میشود و میتواند به افزایش تقاضا برای مسکن و خودرو منجر گردد. این اتفاقات در نهایت به تورم ختم میشوند. به همین دلیل در ارزیابی تورم نیز باید به این شاخصها توجه کرد.
در مقابل، سیاستهایی هستند که میتوانند اثر تورمی کمتری داشته باشند. به عنوان مثال، نرخهای پایینتر وامها همچنین میتواند انگیزهای برای سرمایهگذاران به منظور انتقال سرمایه به بازارهای پرریسکتر مانند بورس و کسبوکارهای جدید ایجاد کند. از سوی دیگر، کاهش نرخ بهره معمولاً به کاهش نرخهای سود سپردههای بانکی نیز منجر میشود که میتواند سرمایهگذاران را به سمت گزینههای با بازدهی بالاتر سوق دهد. نتیجه این سیاستها تورم خواهد بود.
این تغییرات میتواند به افزایش اعتماد مصرفکنندگان به وضعیت اقتصادی و تشویق به افزایش مخارج منجر شود. همچنین، کاهش نرخ بهره ممکن است به تحریک ساخت و ساز مسکن و بهبود عرضه آن کمک کند، هرچند که در کوتاهمدت تأثیرات محدودتری بر بازار مسکن با قیمتهای حبابی خواهد داشت.