در جنگهای جهانی، پیروزی در دستان صاحبان قدرت و ثروت بود و افراد شیکپوش، رهبری تودهها و لشکرها را به دست گرفتند. ایدئولوژیهای چپ، متشکل از کمونیستها و سوسیالیستها، با دستور پنهانی از سوی یهودیان، ترس و وحشت از پادشاهیها و لشکرها را در سراسر جهان آلوده به ایدئولوژی گلوبالیست پخش کردند.
همه از میهنپرستی سخن میگفتند و جنگجویان وطنپرست در هر کشوری به حاشیه رانده شدند. آنها در پنهان و آشکار، رویاهای خود را به فروش گذاشتند. همه به بیماری اومانیست- گلوبالیست مبتلا شدند و میهنپرستی را فدای خوشگذرانیها کردند. پس از فروپاشی یکی از پیشگامان میهنستیزی (کمونیزم شوروی)، دیگری (لیبرالیسم آمریکایی- اروپایی) با خونهای ریخته شده ، به تدریج دستان آلوده خود را آشکار کرد و جهان در سردرگمی و بیهدفی فرو رفت.
ناگهان برخی از وطنپرستانِ خفته در ارتشها و لشکرها بیدار شدند و در میان خود با سؤالات هولناکی روبهرو شدند. آنها از خود و از یکدیگر میپرسند: چه خواهد شد اگر میهنها و دولتهای میهنی از دست بروند؟
آنها میدیدند و میبینند که دیگر استحکام و ثباتی در جهان وجود ندارد و با فروپاشیِ جهان، با نابودی انسان روبهرو خواهیم شد. همه افسانهها، آیینها و فرهنگها از بین خواهند رفت و بیهدفی بر جهان حاکم خواهد شد. آن مردانِ مصمم که از میانِ لشکرها و جنگجویان ارتشها برخاستهاند، به این درک رسیدهاند که در جهانی که بر روی تیغ میلغزد و زخمهای آن لحظه به لحظه بیشتر میشود، نباید افسارش به دست روشنفکران گلوبالیست و تودههای خشمگین و بیهدفی سپرده شود.
خطرات دیدگاه جامعه گلوبالیست
مردان مصمم در چنین زمانهای خطرناک تنها کسانی هستند که با نظم آشنا هستند و برای مقابله با بینظمیها آموزش دیدهاند. مردان مصمم در ارتشها تنها کسانی هستند که در آنچه به زیردستان خود میآموزند، میان گفتار و کردار با نیرنگ و فریب تفاوت قائل نمیشوند. جهانی که در هر گوشهاش آشوب است و در هر لحظه ممکن است به جنگهای اتمی منجر شود، را تنها مردان والامنش و وطنپرست ارتشها میتوانند به سمت نظم و صلح هدایت کنند.
تنها مردان وطنپرستِ ارتشها هستند که وحشتِ جنگها و آشوبها را میشناسند و بهتر از دیگران میتوانند به سامانیابی جهان و دوری از جنگ و نابودی کمک کنند. گلوبالیستهای نیرنگباز و آموزش دیده در دانشگاهها و اندیشکدهها، مردمان جهان را از رهبری سپاهیان و وطنپرستان میترسانند.
آنها پذیرش رهبری شیکپوشان بیمنشِ دستههای پارلمانی را تنها راه نجات مردمان میدانند. وقت آن رسیده است که دستهای نیرنگباز روشنفکران و گلوبالیستها را رو کنیم و مهر به سپاهیان وطنپرستِ ارتشها افزوده کنیم. باید از مردانِ آزموده ارتشها یاری جُست و رهبری کشورها را به دستان آنها سپُرد.
روشنفکری دانش آموختگان
آنگاه از میانِ مردانِ مصمم، بزرگمردی ظهور خواهد کرد و وظیفه خود را درک خواهد کرد. وظیفه دانشگاهیان و دانایان و فرزانگانِ هر کشوری یاری رساندن به مردانِ مصمم است. هر کس باید وظیفه خود را بداند و خود را در جای دیگری قرار ندهد. همه ما باید به خوبی نگاه کنیم. جهان به سمت پرتگاههای مرگبار حرکت میکند. در چنین زمانهایی از هر کسی کار بزرگی صورت نمیگیرد. فرزانگی کافی نیست.
دانش آموخته بودن کافی نیست. دورههای آشفته و خطرناک چنین نیازمند مردانی با طبیعت ویژه هستند. در ایران نیز نباید فضای ضد مردانِ مصمم، ارتشیان وطنپرست و دیگر جنگجویان را آلوده کرد. باید هر کس به اندازه توانش کمک کند تا فضایی برای ظهور چنین دلیر مردانی آماده شود. مردان عباپوش باید یکسر از صحنه سیاست کنار گذاشته شوند. فرزانگان و دانشجویان آزموده نشده نباید در مرکز قرار گیرند. آنهایی که توانایی دارند و دانشی آموختهاند باید دور مردانِ مصمم گرد آیند و به آنها کمک کنند. کارهای بزرگ و تصمیمهای بزرگ را باید به مردان مصمم و کارآمد سپرد. به این ترتیب است که میهن از خطرات مرگبار نجات مییابد و سپس با همراهی مردان مصمم میتوان میهن را با عشق و با همراهی دانایان آباد ساخت و همدل و همهدف زیست.